گريه مي كرد مثل ابر بهار , واويلا
اوه راستي سلام شهره جون و مي گفتم : مدتي است دلباخته شده
از نوع خونه خراب كن
ديشب با چشمهاي پف كرده و دماغ قرمز مثل اجل معلق وارد شد .
تا امروز يك درميون گريه كرده و حرف زد در نتيجه فقط فهميدم با يارش كودتا كرده
امروز گفت : اون بايد با من ازدواج كنه وگرنه معلومه سر كارم گذاشته و دوستم نداره-
مگه نشونه علاقه , امضا ثبت با سنده ؟
ا- بله . اگه عاشق منه بايد ثابت كنه ؟
ا- ولي شهره جون ازدواج از عشق حمايت نمي كنه ؟
قانون فقط از قوانين ازدواح حمايت مي كنه نه علاقه اين دو نفر به هم-
ا- يعني چي ؟ بشينم عمرم حروم بشه بعد تازه آقا بگه ديگه دلم و زدي نمي خوامت ؟
ا- اگه قرار باشه به اينجا برسه , تو زنش هم كه باشي ميرسه . چند تا مرد نشونت بدم كه بعد از ازدواج تازه مزه عشق را در بستري ديگه چشيدن و همه چيز و ول كردن رفتن -
من زنش بشم , مي دونم چطور نگهش دارم-
تو عاشق حبيبي ؟- معلومه . حاضرم براش جونم و بدم -
الان گفتي عمرم حروم مي شه اگه زنش نشم ؟
پس چطور جونت و مي خواهي بدي ؟ تو تر سيدي , از آينده مي ترسي ,چون عاشق نيستي
اگر بودي تحمل همين حالا برات كار دشواري بود
ديگه به اينكه سال ديگه , كي , كجا باشه نمي تونستي فكر كني چون در اينك بي قراري
تو براي عشقت دنبال تضمين مي گردي؟
مطمئني عشقي وجود داره ؟
عشق امنيت نداره . ولي ريشه داره
ازدواج امنيت نسبي داره وريشه نخواهد داشت
هر آن ممكنه تموم بشه؟
از ازدواجت عشق نخواه و از عشقت ازدواج
اينها با هم محال و بعيد است
باور كن