۱۳۸۴ دی ۲۹, پنجشنبه

عيب عاشق




برات بگم رزي جون
از جايي كه خاصيت عشق اين است كه عيب هنر نمايد

ميتونيم برعكس اين جملات را از
ديد يك عاشق نگاه كنيم
****
ببين من اصلا نمي خوام ببينمت
اين با ادبانه نمي خوام ريختت و ببينم هرگز بود
اما براي يك عاشق يعني
ببين چقدر مغروره
همين كارهاش ديوونه ام كرده
ميترسه از دلش با خبر بشم
بهتره ديگه همديگه را نبينيم , ادامه اين وضع غير ممكنه
ببين , داره اهلي ميشي , ترسيده يه جوري گرفتار بشه كه نتونه
بي من زندگي كنه
طفلي حق داره با اين اوضاع اقتصادي كجا جوونها مي تونند زن بگيرند ؟
وگر نه من مي موندم تنها ؟
****
هر چي ديشب گرفتمت اشغال بودي
ا: خوب ديگه حال مي كردم اشغال باشم
ا: فكر نمي كردم از اينكه اونروز اشغال بودم انقدر شاكي باشه ! داره تلافي مي كنه
وگرنه من از دلش خبر دارم

۱۳۸۴ دی ۲۸, چهارشنبه

دروغ هاي عاشقونه



دروغ هاي متداول برخي پسران به دختران همراه با معاني آنها
دروغ: بعدا" باهات تماس مي گيرم
معني: ديگه هيچ وقت منو نمي بيني

دروغ: تو قسمتي از وجود مني- نمي دوني تا چه اندازه دوستت دارم
معني: تو براي من به اندازه کافي زيبا، باهوش و پولدار نيستي ميزارمت کنار

دروغ: اون دختر هيچ تيريپي با من نداره - ما فقط دوست معمولي هستيم
معني: عاشقشم

دروغ: من ترو براي وجود خودت دوست دارم
معني: من فقط دنبال سکس هستم

دروغ: آخر اين هفته با دوستام داريم ميريم کوه
معني: داريم ميريم دختر بازي

دروغ: مي توني 5 هزار تومن بهم قرض بدي؟ تا آخر هفته بهت برميگردونم
معني: پولتو ببوس و باهاش خداحافظي کن

اين هم شايد بزرگترين دروغي باشد که تا بحال گفته شده
دروغ: قول ميدم تا زمانيکه مرگ مارو از هم جدا نکرده عاشقت باشم، باهات صادق باشم و ازت نگهداري کنم
معني: ازت ميخوام لباسامو بشوري، خونمو تميز کني، غذا برام بپزي، وقتي مريض ميشم ازم پرستاري کني، از بچه هام مراقبت کني، به دوستام و خـانوادم سـرويـس بدي
هر وقت بخوام ميـرم با دوسـتــام و دخـتـراي ديـگـه گـردش، هيچوقت پول بـهت نمي دم و هيچ کلمه خوشـحال کنـنده اي بـهت نخواهم گفت و هيچ کاري که براي تو جالب باشه انجام نخواهم داد

۱۳۸۴ دی ۲۷, سه‌شنبه

كوچه ي دلتنگي



كمی دلتنگم و
گاه اندكی كودك
به همين خاطر روحم كمی دلنازكی دارد و گه بی تاب
دلم حياط قديمی پدر می خواهد كه
سبز بود و صميمی
سيبهايش گلاب بودند و شيرين
و خاطره عصرهای تابستان كه نم ميزد
باغچه ي كودكي را به عشق و شبدر وانگور تابستان
لاله عباسی و شاه پسند حافظ و شاهنامه كه همه ياد پدرباخود دارند كه
شبی باد آن را به انتهای خاطراتم برد وديگرباز نگشت ومن برای هميشه تنها ماندم
در پس جانماز سفيد مادر عطر ياس راضقي
چادر عشق بود
و نوازشش اميد دل كودك من
چه خوب بود كه هرگز بزرگ نمي شدم و
هميشه ميان گيسوانش
گم مي شدم
شب از چيزي نمي ترسيدم كه پدر رستم شاهنامه بود
و ديو را به اين خانه راه نبود

صبح لطيف بود و بوي بربري مي داد و شب عطر هندوانه

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...