۱۳۸۵ مرداد ۶, جمعه

جغرافياي صفر



خدايا
كاش صبر مرا هم به اندازه ي طول و عرض جغرافيايي صبر خودت خلق مي كردي
يا صبرت را به وسعت شرق تا غرب دل من مي رساندي
گو اينكه بسيار كوچك مي شدي
ولي خار هرگز
يا , به من هم به ابعاد صبر خود صبوري و توان مي آموختی
كاش دلي به وسعت آسمان مي بخشيدي
كه به هر نگاه سر گشته و حيراني
چنين در هم شکسته و مبتذل نشود
بارخدايا
كاش اصلا دلي نمي دادي كه عشق را بشناسد
يا كاش دلي داده بودي
لال و كر كه هيچ نداند و كور كه هيچ گاه نبيند , نشناسد و هراسان نگردد
چيزي هم جز ادراك خيالي خود نمي آموختم

خداي راس راسي ؟

خدا جون , نميشه به همه دوستام بادكنك بدي
تا ديگه مال من نتركه ؟

ببخشيد خدا , شما خواستي كه ما بچه ها هميشه هيچي ندونيم و
بزرگا هم همه چيزاي غلط بدونن ؟
و به ما بگن : خفه شو كره خر ؟
راستي خدا ! 

اون روزايي كه ما نبوديم كه هي شيطوني كنيم
شيطونم نبود كه
هي ما رو گول بزنه , تو خداي كجا بودي ؟
راسته كه تا وقتي شيطون باشه , تو خدايي ؟
خانوم جونم ميگه : خدا همه رو نجات ميده و همه كاراي خوب و دوس داره
اگه بدي نبود

تو چطوري خوبا رو شناختي ؟
راستي ما يه همساده داريم كه هميشه وضو مي گيره تا گناه نكنه
نميشه يه كاري كني اون بي وضوهم گناه نكنه ؟
شنيدم آقاهه مي گفت : امشب شب خداست
ميشه توي تقويم امسالم , روزهاي خودتون رو ضربدر بزني
تا من باقي روزا كه شما نيستي
با محبوبه عمه زري اينا , عروس بازي كنم ؟
اون موقع ها كه غير از خدا هيچكي نبود
تو خداي كيا بودي ؟
يعني اونوقت , ماهي قرمز هفت سين هم نبود
تارزانم نبود ؟
امتحان دادي تا خدا شدي , يا خدايي چون
بابات هم خدا بود ؟
آخه وقتي شاها از باباشون شاه ميشن , تو هم باهاس
از يه جا خدا باشي ؟
راسته تو گفتي شيطون بره اون ها رو گول بزنه , سيب بخورن ؟
خودت ميگي اگه تو نخواي يه دونه برگم نمي افته ؟
نكنه تو خواستي صدام باباي گل نسا رو بكشه ؟
عزيزي ميگه شيطون گفته تو گولش زدي
راست ميگه ؟

خدا مرده است

ميگه روحم و در تو دميدم
اراده كردم و جهان را آفريدم
ميگه : همه جا هستم و چيزي جدا از من نيست !ا
يا : اراده ي خلقت جوهره و ذات خودش بوده
خب خداي بزرگي كه همه چيز هستي و همه هستي از تو آغاز شده
حالا كه همه چيز تويي معني عبادت چيست؟معناي لعن و دوري از شيطان چيست ؟
حالا كه شب تويي روز تو . خوب تويي بد تو ! تكليف من با اين سرگرداني ها چيست ؟
پس اين همه قانون براي دوري از خودت فرستادي ؟ پس تفاوت بهشت و جهنم چيست ؟
تو كه زمين و براي انسان خلق كردي , پس بگو منت گاز زدن يك سيب چيست ؟
از كدوم بهشت انداختيمون بيرون و به كدوم بهشت قراره برگرديم ؟
اگر روح تو در من است , پس علت خطا چيست ؟
شاكيم . خشمگين و نا اميد چون و بين زشت و زيبا گمش كردم
راست گفت نيچه كه : خدا مرده است
من بي خدا در اين جهان تنها چه كنم ؟

 

۱۳۸۵ مرداد ۵, پنجشنبه

هیچ کس



وقتی میگی من هستم
یادت باشه یکی دیگه هم هست که منتظره 
این من رو ازت بگیره
وقتی تو نیستی 
گویی گفته باشی
بشنو از نی
نی تهی است و سبک
چیزی برای از دست دادن ندارد و سرود خود می سراید
رقص مردان خدا لطیف باشد و سبک


كلاغ بي وقت!!!




كلاغ داره اين وقت شب مي خونه و صداش رو مي شنوم
فكر كن احمقانه نيست خواندن كلاغ اين وقت شب ؟
اون هم شب جمعه كه همه در عوالم ملكوت و هپروت برو بيايي دارند ؟
اما بي وقت خواندن كلاغ به من و زندگيم مربوط نیست. چرا بايد بین این همه صدا در کائنات سهم شنیدنم امشب غار غار شوم
کلاغ باشه ؟
شاید هم این انتخاب من از کل شنیدنی های اطرافم این است ؟
خدایا درونم چه در گذر است که ناشناس و شوم به تاریکی ام می کشاند ؟
وقتي صداي ديگري نباشه كه بشنوي , صداي كلاغ تك خوان تنها صدایی است که شنيده مي شود !
خدایا نغمه داودی ات سهم قصه ها بود ؟

لطفا انسان باشیم

انسان حیوان دو پایی است که
تولدش را ثبت می کند و جشن می گیرد
مرگش شناسنامه ای را باطل می سازد
حیوانی که معاشقه می کند, اما از عشق هیچ نمی داند
اشعار زیبا می خواند اما زیبایی را نمی شناسد
از تنهایی به خودخواهی احمقانه اش پناه می برد و هر روز تنها تر می شود
برج های زیبا برای یاد بودش بنا می کند و کسی او را نمی شناسد
چون رسم دوست داشتن و دوست داشته شدن را نمی داند
حیوان دو پایی که آموخته عشق و هم آغوشی را با ریال یا دلار خریداری و نام آن را عشق گذارد
حیوانی که هر روز در آینه نگاه می کند و خود را می ستاید
حتی گاه
جایزه صلح نوبل می گیرد
حال آنکه صلح را نمی شناسد و هر روز با خود در جنگ است
مثل بز
دنبال اولین و آخرین بز , کور کورانه می رود تا
به روز باشد

۱۳۸۵ مرداد ۲, دوشنبه

حوا در فیلتر

چشمم روشن که به میمنت و مبارکی بلاگر هم از غافله تمدن و شیک بازی عقب نماند و فیلتر شد
من هم که نژادم به سنگ پای قزوین می‌رسه
هم‌چنان حرف خودم رو می‌زنم چون، 
 اگه یکی 
 فقط یکی
 تونست این خطوط چشم به انتظار را بخواند 
من ناگفته نباشم
تا خدا چه خواهد؟
بالاخره در سرزمین گل و بلبل که، بلبلش لال باشه؟
 گل مجبور می شه هر طور شده یا زبان بلبل را باز کند،
 یا خودش زبان درآره
حالا هم ما سعی می کنیم این بلبل زبون بسته را راه بندازیم 
 اگه نشد؟ روز از نو
وبلاگی دیگر از نو
تا به حال دیدی بلبلی از زبان بيفته؟
گیریم که ما نپرسیم این خدا کجاست و چه جوره یا اصلا فکر نکنیم
 وقتی خدا دو تا پسر به آدم و حوا داد که تازه قابیل سر هابیل را زیر آب کرد
 این نسل بشر چطور درست شده ؟
مذهب می‌گه : حوری پری فرستادن. 
مگه می شه حوری بی جسم باردار بشه؟
گفتند :‌ « مریم باکره زائید » 
گفتیم: باشد چرا كه نه قبل تر هم شده؟
حالا نکنه قابیل خدمت مادر مخلوقات رسیده باشه؟
من که حوصله هفت میلیارد خواهر و برادر حرام زاده ندارم که خودم هم یکیش می‌شم
 هر چی آمار این بنده خدا آدم را سرچ کردم دختری متولد نشده
پیدا کنیم پرتقال فروش را

 

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...