۱۳۸۵ مهر ۱, شنبه

یاد استاد




زندگي رسم خوشايندي است ؛
زندگي بال و پري دارد به وسعت مرگ ؛
پرشي دارد اندازهُ عشق
– زندگي چيزي نيست ؛
که لب طاقچه عادت از ياد من و تو برود
زندگي حس غريبي است که يک مرغ مهاجر دارد
زندگي سوت قطاري است که درخواب پلي مي پيچد
زندگي گل به توان ابديت
زندگي ضرب زمين در ضربان دلهاست
زندگي هندسه ساده تکرار نفس هاست
هرکجا هستم باشم
آسمان مال من است
پنجره فکر هوا عشق زمين مال من است

آخ یکی از دل ما گفت


نقل از , سید محمد ابطحی ۳۱شهريور ۱۳۸۵ تهدید جدی وزارت ارشاد

آورده اند که یک نفر با پهلوان محل دعوایش شد. قیافه ای گرفت و خیلی مقتدرانه به طرف او رفت تا گلاویز شود. وقتی نزدیک شد دید اگر دست از پا خطا کند سوت شده و در چشم به هم زدنی باید خود را در جائی پیدا کند که عرب آن نی معروفش را می اندازد. برای آن که کم نیاورد گفت اگر همین امروز دست از رفتارهای نامناسب بر نداری، دید نمیتواند تهدیدی کند، بلافاصله گفت پس کی دست خواهی برداشت؟!
حالا شده قصه ی مجوز کتاب وبلاگ من با وزارت ارشاد. قبلاً ۲
جلد کتاب که شش ماهه ی اول و دوم نوشته های سایتم بود را با اسم های "برای دلم" و "بی نقاب" منتشر کردم
تیراژ کتاب ها سه هزار تا بود و در مقایسه با تیراژ خوانندگان سایت اصلاً قابل مقایسه نبود. جلد سوم آن را که در آن قرار بود مطالب سایتم تا روز انتخاب آقای احمدی نژاد منتشر شود را هم با نام "تا بعد" آماده کردیم و برای اخذ مجوز ماههاست که به ارشاد داده ایم، اما جوابی نمی دهند. از انتشارات چالش به عنوان ناشر کتاب هم که سرمایه گذاری کرده شرمنده ام
به همین دلیل من هم با قدرت تمام به وزارت ارشاد اخطار می کنم اگر تا پایان این هفته مجوز انتشار کتاب "تا بعد" من را ندهید، پس کی می دهید؟!

با تشکر از خرسند ازدرک حال فعلی من نسبت به این اداره از ما بهترون که این لینک رو داده

خاطرات



بعضی خاطرات یا آدمها در زندگی ما بودند که , هر چه سعی به فراموشی آنها می کنی , خاطرات سخت تر میشه و تو ناتوان از فراموشی گذشته ای هستی که دیگر وجود نداره
گاهی همین خاطرات چنان پای بندت می کنه که می بینی نمی تونی از جایی که هستی تکون بخوری
حتی یک قدم
باور کن , به خدا راست میگم
به قول گلی: خدا سر آدم و خواسته گول بماله عیشق و نیشونش داده
ولی برای ایی که رو زمین بند بیشه , بیهش نداد و
قایمش کرده که تو بسوزی و رشد کنی
رشد
حالا ما نخوایم رشد کنیم کی رو باهاس ببینیم ؟
نکته مهم همینه
اگه هر خاطره ما را در گذشته نگه داره
فاتحه امروز و فردا رو باید گفت
دوباره می رسیم به

ای وای بر اسیری
کز یاد رفته باشد
در دام مانده باشد
صیاد رفته باشد

پاپ کورن




اوه !ا
با عرض شرمندگی
روم به دیفال
به نشانه اعتراض به اهانت پاپ نسبت به , دین مبین اسلام
از این لحظه نام پاپ کورن به چوس فیل ( ببخشید ) تغییر یافت

زن قرمز پوش

یادم میاد قدیم ها یک زن قرمز پوش همیشه توی میدون فردوسی ایستاده بود
می گفتند : عاشق مردی بوده که سر قرار حاضر نشده . اون روز قرار بود اون سر تا پا قرمز بپوشه
البته شایعه زیاد بود . 

عده‌ای می‌گفتند : طرف،  رهی معیری بود
یکی می گفت:  قرار بوده با هم فرار کنند
آخری هم که : با تلفن با هم دوست شده بودند، طرف که اومده از دور که دیده اش در رفته
یا آخری که گفت :  همون شب عروسی آقا بوده
وای چه قدر اطلاعات از خودم به خرج دادم شوخی شوخی
فرشته هم یک ترانه برای زن قرمز پوش خوند
تو که نیستی منو حیرون تو خیابون ببینی


این همه صغری کبری برای این بود که بگم

 اگه یه نخود هوش به خرج داده باشی می فهمی که تازگی رفتم سراغ فال و نخود
آقا این تاروت رو شوخی نگیرین، چون از این به بعد من هم قراره به سبک کولی ها لباس بپوشم و فال بگیرم
آدم ها مجبورند برای پنهان کردن افسردگی یه کاری بکنند،  یا نه ؟




۱۳۸۵ شهریور ۳۰, پنجشنبه

خانه دوست کجاست ؟



اگه این خدا این همه آدم
لطفا به واژه مورد نظر توجه خاص بفرمایی
آدم
نداشت که هنوز تو سینه هاشون قلبی مهربون و همدل بتپه که خدا نمی شد
گرفتارم , نمی گم ...... که واژه منفی بکار نبرم
مرسی که نگرانم می شید
نازی تونم تنبلیت رو ننداز گردن این موفال گلی . شاید چند بار در روز خاموش بوده , اما اون هایی که شاهدند می دونند همراهم خاموش نبود
به قول گلی برام یه عالم یه عامه دعا کنید و انرژی مثبت بفرستید
تو اگر در تپش باغ خدا را دیدی
همت کن و بگو
ماهی ها حوض شان بی آب است
تولد سهراب هم نزدیکه  پانزده مهر  یادمان باشد که در حوضچه ی غفلت ها سْر نخوریم
اگر سهراب نبود , واژه و قصیده بسی کهنه و خاک گرفته بودند
و اگر سهراب نبود
شبدر و کرکس ناشناس می ماندند
و ترک خوردن هیچ اناری را نمی فهمیدیم
بر لب حوضچه عادت

۱۳۸۵ شهریور ۲۶, یکشنبه

توهم



امشب شبکه دو , چه فیلم توپی داد !ا
نه فکر کنید فقط این
همه یه در میون اون وری هستیم و چسبیدیم به اینجا
خدا رو چه دیدی شاید من هم سال ها پیش مردم
شاید حتی در اون تصادف بعد از مرگ بر نگشتم ؟
به تصور زنده بودن
دائم فریاد می زنم کسی چرا من رو نمی بینه ؟
مثل موقعی که خواب می بینم , نمی دونم الان در رویا هستم , یا وقتی که خوابم ؟
یا من خواب شب پره رو می بینم یا من بخشی از رویای او هستم ؟
هر چی می کشیم از این عالیجناب من است . دورم خط قرمز کشیده و از کل تفکیک می کنه
نه تنها من ! همه گیریم , فکر می کنیم زندگی می کنیم
من توهمی بیش نیست ساخته ذهن مکار خودم
من آنم که رستم بود پهلوان ؟
شاید ما نور ستارگان مرده ای باشیم که وقت تجربه زمینی اش حالاست ؟ تصویری از زمان
کن فه یکون ؟

من




وقتی از خشم فریاد میزنیم , توجیه این که دیگری مرا آزرده خوب است , اما حقیقت نیست
دیگری زخمی کهنه را درونمان بیدار کرده و مسئولیت کهنگی اش با او نیست
این ها زخم های  من است که تیر می کشد
انسان خدا رو باش !
از قرار خالق محترم در مورد من یکی شرط را باخته و

فقعوله ساجدین شامل حالم نمی شده
همون بهتر که ابلیس به امثال من سجده نکرد
بد بخت خودش چندین هزار سال عبادت کرد تا بالاخره سر از بهشت درآورد
من که خودم رو هم نمی تونم جمع کنم چه به عرش و فرش
تا اطلاع ثانوی شعارهای بی کنتور ممنوع

آینه ها



پارسال یک روز از صبح همه ساعت هام با هم از کار افتاد
دیواری گرفته تا ماشین
واضح بود که چیزی اشاره به توقف یا زمان می کنه
اما امروز از اون عجیب تر این بود که
از اول صبح همه آینه ها با هم خراب شد !
تا به حال شنیده بودی آینه هم خراب بشه ؟
جان تو 
امروز به هر کدوم نگاه کردم زشت نشانم می داد
من که ماه 
قطعا ایراد از آینه هاست
آینه هم بود آینه های قدیم , 
مثل آینه نامادری سفید برفی

انعکاس

کسانی که وارد زندگی و مسیر ما می شوند , موقعیت هایی هستند که کمک می کنند
چیزهایی که درون مان پنهان شده را ببینیم
رنج و شادی , خشم و نفرت و هر احساسی که به طور ناگهانی با ورود شخصی یا تجربه ای ما را دگرگون می کنه
از صبح صد دفعه یک ماه اخیر وبلاگ رو بالا و پایین کردم
یک خط در میون بالا و پایینم ! این یعنی غیر طبیعی نیست ؟
بی شک خل نشدم , اما قطعا
زخمی بهبود نیافته هست که کهنه می شود و تغییر حالات می رود که عادت بشه

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...