۱۳۸۵ آبان ۱۸, پنجشنبه

دست به دست با عشق

ت
ببین پسرک چی می خونه؟
چه بدی داره اگه هر یک از آدم ها یکی رو داشته باشند که بتونه اون‌ها رو به وجد بیاره
حالا به هر زبونی که می‌خواد عیبی نداره
ولی فکر کن ورود عشق رگ‌ها رو گرم می‌کنه. امید رو تو چشمها میاره
دست‌ها همیشه پر برکت و کسی برای دیگری بد نمی‌خواد
کسی بادکنک دختر اقدس خانوم رو نمی ترکونه و اون تا شب گریه نمی‌کنه و من می‌تونم در آرامش این موسیقی عشق رو گوش بدم
قتاری خونه‌ی عباس آقا به وجد بیاد و آواز بخونه
گلنار خانوم که رخت می‌شوره همراه قناری زمزمه می‌کنه و عباس آقا با شنیدن صدای او جون دوباره می‌گیره و خودش رو کمی صاف می کنه و با شونه کوچیک توی جیبش سیبلش رو آب و جارو می‌کنه
رعنا سینی برنجی چای به دست به اتاق میاد واز دیدن برق چشم‌های عباس آقا می‌خنده . مرد ذوق می‌کنه و سنجاق فیروزه‌ی یادگاری مادرش را به چارقد رعنا می‌زند
رعنا در آینه زیبا می‌شود صدای در می‌آید
رعنا در می گشاید
مرد که اشتباه آمده در نگاهش تخم می‌گذارد و کفتری در دل رعنا پرواز کرد
و عشقی دیگر متولد شد
مرد به ماشین برگشت پخش را روشن کرد و همچنان که او به‌سوی فردا می‌راند موزیک جادویی عشق می‌خواند و بلبلی شنید و دست به دست ، این عشق ‌گشت

راز




آنکس است اهل بشارت
که
اشارت داند

۱۳۸۵ آبان ۱۷, چهارشنبه

حالش‌رو ببر


درسته وقت‌هایی که انرژی دانه و وا می‌دیم نق می‌زنیم
اما به مولا که زندگی حاله

هم حاله ، الانه. هم حاله ، حاله

خب اینکه خیلی باحاله
خودش عین حاله
ما مگه جز حال می‌خوایم در حال ؟

خب اینم همون لحظه‌ی حاله که آینده دیروزه که ، نگرانش بودی. بچسب و نقاشی‌اش کن
با رنگ‌های گرم. نارنجی که نور خورشیده ، آبی ، سبز حتی سرخابیه عشق

براش نقش‌های زیبا بکش و باور کن
زندگی همانی است که تو
حالا می‌کشی

۱۳۸۵ آبان ۱۴, یکشنبه

دوستانه


سلام به صبح
سلام به آرامش
سلام به دوستی و سلام به محبت و عشق
یه چیزهایی هست که شاید هزینه برهم نباشه اما می‌تونه تاثیرش همیشگی باشه
وقتی دیروز پشت اتاق عمل راه میرفتم و این تلفن زنگ می‌خورد که یا سلامی در پس داشت و یا پیامی که یادم می آوردند تنها نیستم
کسانی روئ داره که الان به فکرم هستند و یک جورایی انرژی های محبت‌شون بهم می رسه . وقت نماز غروب دو نماز شکر خواندم
یکی برای خطری که خدا باز هم از زندگیم رد کرد
و به خاطر شماها که دارم
می دونی زندگی یعنی اینکه وقتی نیستی یا رفتی خیلی ها دل‌شون برای آدم تنگ بشه و یا بهت فکر کنند



سبحان الله


خدایا شکر برای همه‌ آنچه که دادی یا که ندادی
خداوندا شکر برای حضوری که در من داری
شکر به خاطر عشقی که من‌رو ازش ساختی
شکر برای زیبایی صبحت و آرامش شامگاهت
به‌خاطر ماهت ، خورشید یا
آسمان همیشه یک‌ رنگت

ا شکر که لحظه‌ای تنهام نمی‌گذاری
شکر برای ایمانی که به وجودم امنیت و آرامش می‌ده که
تو رو همراه دارم

شکر که پادشاه جهانی و من وصله‌ی تو
خلیفه‌ی تو ، سایه‌ی تو ، حضور تو در اینک

سریال عشق


عشق مثل یک سریال نود قسمتی است که طرحی خام در سر شکل می‌گیره
کم‌کم پخته می‌شه و جامی‌افته
و تو هر شب چنان پی گیری که یک قسمت رو هم از دست ندی
ولی وقتی به قسمت آخر رسیدی و تا تهش رو دیدی
تکرار مجددش دیگه جاذبه‌ای نداره

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...