۱۳۸۵ آبان ۲۴, چهارشنبه

زندگی می‌کنم



یه شوق باحالی اومده زیر پوستم و سر می‌خوره. 

یه حس خوشگله مزه. 
دلم می‌خواد با تمام تک تک ذرات وجودم زندگی کنم
فردا برم توی خیابون و قاطی آدمها کنارشون عبور کنم. 

اگر دلم خواست بایستم و با بعضی احوال پرسی کنم
فکر نکنم مردم رفتارم رو زیر زذره بین گذاشتن و قضاوتم می‌کنند
خودم رو به هر که دلم خواست معرفی کنم

آهای منم عاشق دیوانه‌ي آزاد
دیوانه چو دیوانه ببیند خوشش آید. تو چطور ؟ منکه خیلی
کی می‌گه قوانین و مرزها می‌توانند ما را محدود یا ارزیابی کنند؟
من فقط من یکی هستم. 

یکی در تمام این چند میلیارد آدم
طبیعت یونیته
به‌قول مترلینگ: وقتی که از بالا نگاه کنی ما مثل ذرات نمک یا شن در دریا گم هستیم.

 برای خدای قادر چه اهمیت داره این ذرات کوچک چه می‌کنند ؟
من از این لحظه می‌خوام تا پوست زندگی کنم!
بزنم به یک جایی در طبیعی، روستایی، یه ده حسابی. باید هستی نشونه‌ای معلوم کنهمن دارم همین حالا هم زندگی می‌کنم
دوش می‌گیرم. گلدون‌ها رو آب می‌دم .

 پا برهنه راه میرم و پاواروتی ، گوش می‌کنم و چای تازه دم می‌خورم
در این لحظه چی بیشتر از این اسمش زندگیه؟
زندگی می‌کنم . اگه نکنم از کیسه‌ام رفته.

این حساب بانکی است که برداشت نکنی هم ، از حسابت کم می‌شه

عشق اول- زیبا



بهترین روز دیدن تو. بهترین حرف گفتن از تو
زندگی هستی و بودن . یعنی خواستن خواستن تو
بهترین خاطره از تو. یادگار عمر من تو
دور ترین راه واسه‌ی من ، کمترین فاصله از تو
پرسیدی از عشق اول فقط از رو بچگی بود چی بگم از عشق دوم ، اونم از رو سادگی بود
دلم عادت غریبی به هوای عاشقی داشت
عشق سوم اومد از راه رو هوا زد دلم و برد
عشق بعد از سر لج بود
چند صباحی بود و بس بود
وقتی از سرم به در شد دفع صد بلا و شر شد
اما تو ، تو آخرینی
عزیزم ترینی
همه دنیا یه طرف تو
عزیزم تو بهترینی

عشق‌های من




از صبح با موجی از عواطف و خاطرات قدیمی بیدار شدم. همه یادهایی گرم و ملموس شده بود.
انگاری مال همین دیروز بود
به هر تصویر که توجه می‌کردم. تمام تجارب شیرین و گرمی رو که با او داشتیم مجسم می‌شد و همین‌طور ذره ذره تا شب که رسید به آخرین خاطره
دیدم من هنوز این‌ها رو به‌خاطر تمام عشق و لطفی که با هم قسمت و تجربه کردیم دوست دارم.
نه عشقی که در حلظه اکنون به‌درد آدمی که الان هستم بخوره اما هر کدوم در زمان خودش فوق العاده بوده
حالا می‌خوام از خاطرات شیرین گذشته قدر دانی کنم و برای هر کدام آرزوی بهترین نیکویی های زندگی رو بکنم و به گذشته پشت سر بسپارم تا راه را برای ورود در اینک باز گذارم
جاخالی کن که شه به ناگاه آید

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...