۱۳۸۶ فروردین ۸, چهارشنبه

چاکرخواتیم


خداوندا تو را شکر می‌کنم برای سالی که نکو آغاز شده و نکو ادامه خواهد یافت. خدایا شکرت کسانی رو دارم که برای چند لحظه مجبور باشم دنبال خلوت بگردم
خدایا شاکرم برای کسانی که دارم که از پذیرایی شان خسته بشوم
خونه‌ای دادی که از ترس بارون نتونم ازش خارج بشم.

 پریا و پریسا را بهم دادی تا نذارن عید فراموشم بشه.
 شکر که عید امسال پر از نعمت‌ها و حمایت تو آغاز شده
خدایا لحظه‌ای به حال خود، رهایم نکن


باز باران

تا بخواهی ، باران
تا بخواهی، سرما
اینجا هوا سخت سرد است و برای من مثل همیشه چندین برابر.

شر شر ازآ سمون بارون میاد و. همه حبس شدیم تو خونه. 
البته جماعت آنقدر زیاد هست که کسی حوصله‌اش سر نره
اما این چه مرضیه من گرفتم که همه ‌جا و همیشه تنهام
؟

جهان زیر اصغر


اینجا نمادی از جهان بزرگتره. سال‌هاست که خیلی‌ها رفتند و آمدن. عاشق شدن، فارق شدن. اول عاشق از راه رسیدن، وقت رفتن از هم بیزار شده بودن
این خونه اتفاقات مهم و بی‌ارزشی را در خاطراتش ثبت کرده مثل زمین. مسافرخانهء چند ستاره‌ای که از کارتن خواب را در خود جا داده تا امپراطورهای بسیار
اینجا مثل یه گیت می‌مونه، وقتی ازش عبور می‌کنی بی آنکه بفهمی یکی یکی ماسک‌ها می‌ریزه پایین و خود واقعی نمایان می‌شه. خودخواهی‌ها و بدگمانی، وحشت و ضعف‌ها. حتی بچه‌های گنده‌ای که سر یه دست بازی جر می‌زنن و بازی بهم می‌خوره. یا اونایی که سر همه کلاه می‌ذارند. بعضی هم اهل تفرقه بنداز و حکومت کن
ما بلد نیستیم زندگی را بازی کنیم
از سال دیگه سر در شهرک می‌نویسم: اگه شیشه خورده دارید، لطفا وارد نشوید

ارتباط

یکی


ببخشید ولی تعادلی که میگن اینه؟
اونی که همه چیز داره، باز شاد نیست. اما خب مشکل فقر، نداره
اونی که هیچی نداره، چیزهایی داره که با تمام ثروت دنیا نمی‌شه خرید
اونی که زیباست، معمولا تنها می‌مونه
اونی که زشته، با متوصل الحیل یارش رو نگه می‌داره و تنها نمی‌مونه
اونی که هم زیباست و هم همه چیز داره، یک چیزی کم داره که هیچ جور نمیشه با چیز دیگه جایگزینش کنه
با هیچ ثروتی نمی‌شه خرید و با هیچ نقشه‌ای نمی‌شه تصاحبش کرد

چلک



غلط نکنم وحشی شده باشم؟
الله و اعلم! همیشه غر می‌زنم و از تنهایی شاکی‌ام. شاید زیادی بهش عادت کرده باشم و خبر ندارم؟

قطعی ترین چیزی که می‌دونم اینه که از پریروز که از تهران حرکت کردیم، رسما خل شدم تا همین حالا دیگه تحمل شلوغی رو ندارم. وقتی تعداد از سه نفر می‌زنه بالا،
 سیستمم اتصالی می‌کنه.
 یه عالم مهمون دارم مثل خل‌ها همه رو ول کردم اومدم طبقه بالا. از سرم دود بلند می‌شه و گوشهام کیپ شده.
هیچ‌وقت نفهمیدم این سفرهای عیدانه رو دوست دارم یا نه؟ ولی از هر چی بگذری سفر با دوست خوش‌تر است.
 فکر کن وسط جنگل باشی و هوا هم ملسه دو نفره، تو بین یه اکیپ چند نفره، آخه چی می‌تونی بخوای؟

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...