۱۳۸۶ آبان ۲۵, جمعه

جمعه بامزه با عطر دانمارکی تازه

راستش را بخواهی من از بچگی لادین بودم. وقتی دیندار شدم که از مرگ برگشته بودم. البته ناگفته نباشه، از خیلی پیش از مرگ تحقیق راجع به ادیان را شروع کرده بودم.
به نظرم قصة عنب و انگور بود
داستان سفر انسان به زمین بازنویسی‌های متعد از جیل‌گمش تا نوح و تایتانیک
بعد از مرگ دوباره رجعت کردم. به خودم. به جهانی که دیده بودم. بسیار در دسترس، اما دور و فراموش شده
یادم اومد باید یه جایی جوابش رو دیده باشم. در قرآن. با اسامی و عبارات مذهبی کار نداشتم و مفاهیم را درک کردم
حالا مسلمانم. همین‌طوری. الکی
برای اینکه اسم مدرسه‌ام، مشخص باشه. برای اینکه گم و گور نشم. برای اینکه کلید ها را از این استاد گرفتم. تا همین‌جا
بعد از او برای من هیچ نیست. او کلید دار. چراغ دار. راه دار . پیام را گفته. هر که شنفته. رفته
همه این صغری کبری رو گفتم تا دیگه این انبیاء تازه وارد پیغام و دعوت نامه نفرستند. من فقط قدرت ادراک و فهم تجارب خودم را دارم. به ریسمان‌های خدا چنگ انداخته و با اراده‌ام می‌رم. بی‌ واسطه بیرونی
اینه که جمعه خوبی گذشت. غروبش ارغوانی و سبک بود. تلخیش و نفهمیدم
جریانی سیال و روان در حجم اتاق گل‌بهی رو به مهتاب
چند روزه روش زندگی رو تغییر دادم. داره حالم خوب می‌شه . طیف شادی و مهر در فضای سیال خانه جاری و نوای موسیقی مترنم
و من شانزده ساله می‌شوم
کنار آینه می‌ایستم
به تو نگاه می‌کنم که در آ>سوی تاریخ به انتظار مانده‌ای
و من دوباره می‌شکفم. همچون اناری نورس

۱۳۸۶ آبان ۲۴, پنجشنبه

پناه بر خدای واقعی



همیشه می‌دونستم یه روز آخر تق این خدا و پیغمبر درمیاد
حالا کی می‌تونه بعد از عمری دین داری
ایمان به باد بسپره؟
بیخود نبود هیچ پخُی نشدم.
قبله رو عوض می‌رفتم. نگو باید به جای جنوب غربی به سمت آسمان نماز می‌خواندم
هر چی می‌گذره منم داره از این بیت المقدس خوشم میاد و یه جوریم می‌شه.
لابد یه چی هست که هرکی از راه نرسیده ساکش را پرت می‌کنه اون‌طرف؟
حالا اینها جهنم درک.
فکر کن این‌همه وقت عربی بلغور کردیم اسمش شد نماز
نگو طرف به‌کل فضایی بود.
خب آزاده همینه، که صدات رو نمی‌شنوه.
از قرار این پیامبر جدید از ولایت شما برخاسته.
بپر زود زبان فضاییت رو خوب کن بلکه دعاهات بگیره
من که دیگه حالش رو ندارم.
اگر قراره موش آزمایشگاهی باشم، بذار برم جهنم.
لااقل اونجا همه آزمایشگاهی‌اند
خب البته که همه یه جورایی،
مسخ یک گوشه شدیم و در تارهای باورش چنان گیریم که فراموش کردیم
جهان یعنی، همه چیز
بذار تا کار سخت تر نشده همین چند روزه را زندگی کنیم
این ایمیل امروز برام رسیده

بیا پست پایین


الوهیم






ما یک موسسه ی بین المللی هستیم که بیش از 65000 عضو در تمام قاره ها دارد.

ما طرفدار آزادی بیان ، عدم خشونت و حقوق بشر هستیم و از تمام اقلیت ها حمایت می کنیم بدون اینکه از نظر نژادی ، علایق جنسی و یا دین بین آنها تبعیض قائل شویم.

در 13 دسامبر 1973 کلود وریلهون که یک خبرنگار مجله ی اتوموبیل بود از طریق تله پاتی به او القا می شود که به وسط یک آتشفشان قدیمی در فرانسه برود و در آنجا با یک موجود فضایی دیدار می کند.

این موجود فضایی برای او آشکار می کند که هزاران سال پیش آنها به سیاره ی ما آمدند و تمام انواع حیات را با به کار بستن دانش و مهارت مربوط به DNA خلق کردند. در پایان آنها ما را به شکل خودشان همانطور که انجیل می گوید ، خلق کردند.

آنها همان کسانی هستند که پیامبران تمام ادیان را فرستادند و با آنها ارتباط برقرار کردند که از جمله ی مهمترینشان موسی ، بودا ، عیسی و محمد می باشد.

این موجودات فضایی الوهیم نامیده می شوند که یک لغت جمع است و در عبری باستان به معنی "کسانی که از آسمان آمدند " می باشد. مفرد الوهیم ، الوها می باشد (الله برای مسلمانان و آلوها برای هاوایی ها و...) به یاد داشته باشیم که قبل از نوشته شدن قرآن ، الله ، اِلّاها نامیده می شد که خیلی نزدیک به الوها می باشد. الوهیم نام کلود وریلهون را به رائل تغییر دادند و از او دو چیز خواستند:

1) این پیام را در سراسر جهان پخش کند.

2) برای آنها سفارتی بسازد که ترجیحا نزدیک بیت المقدس باشد. آنها با تمام پیامبران به این سفارت خواهند آمد تا با ما ملاقات کنند و میراث علمی شان را که 25000 سال از ما جلوتر است در اختیارمان بگذارند.

کتابهای پیامها که توسط رائل از الوهیم دریافت شده اند همگی به هر زبانی که انتخاب کنید به رایگان قابل دانلود در سایت www.rael.org می باشند. بعد از خواندن کتابها ، هرگونه سوالی داشتید با ما تماس بگیرید.

با عشق فراوان

معاون بخش خاورمیانه

این قوم آریایی

دیروز
در تصاویر حکاکی شده در تخت جمشید
هیچکس عصبانی و خشمگین نیست
هیچکس سوار بر اسب نیست
هیچ‌کس در حال تعظیم نیست
هیچ‌کس سرافکنده و شکست خورده نیست
هیچ قوم بر قوم دیگر برتری ندارد

هیچ تصویر خشنی وجود ندارد
از افتخاراتش این است هیچ‌گاه برده داری در این سرزمین متداول نبوده
بین این‌همه اندام تراشیده یک نقش برهنه نخواهی یافت







امروز

همه عصبانی و ناراحتند
جا بشه ، چهارتایی پشت موتور می‌‌پرند

همه دولا و راست پی دو در کردن پیغمبرند
هیچ‌کس از آنچه که هست راضی نیست
قوم‌ها به جان هم می‌پرند
همه فرزندان، بر اولیا مهترند
مردها زیر چادر سایز می‌زنند
دعوا بشه همه شریک بزن بزنند
کتک و دعوا عین نان شب است
فرار از خانه، نوعی تجدد است
پشت ارشاد خفتن، کل هنر است
تو سری مایة فخر زن است
هرزگی هنر مردا ن است
اینجا ایران است

۱۳۸۶ آبان ۲۳, چهارشنبه

زندگی اینترنتی



یادش بخیر. وقت بچگی ما که بود. از اول فیلم تا آخر هر اتفاقی می‌افتاد جز اینکه این دو آرتیست زن و مرد از هم کام دل بگیرند

نزدیک پایان فیلم که می‌شد بالاخره اینها با هم یه ماچی رد و بدل می‌کردند می‌نوشت the end
حالا نظر به اینکه همه ساکن دهکدة پاک و ناپاک درهم جهانی شدیم و اگر نجمبی حتی ممکنه زنت را از راه چت وسط کار خونه بدزدن.
و تو دیگه آقای شوهر زنت نباشی
خلاصه که عصر سرعت و فن‌آوری خالی از لطف هم نیست
فیلم‌ها از آخر شروع می‌شه. یعنی اول لب و می‌گیرن بعد موضوع استارت می‌خوره
یا باید خیلی سرعت بگیری که ممکنه با مخ بری تو دیوار آتش حریف. اگرم بخوای هنگ کنی بوت می‌شی از دهکده بیرون


به سلامتی، میمنت و مبارکی، شهرداری نازنین پایتخت اعلام کرد. از این پس خرید میوه و تره‌بار توسط اینترنت از مراکز شهرداری انجام خواهد شد
حالا گوربابای باقی که از نون خوردن می‌افتن. گور بابا اونا که اصلا نمی‌دونند رایانه ترشی است یا کدو تنبل؟
گور پدر ترافیک تهران
فقط باید بیست و چهار ساعت قبل سفارش بدی که برای مهمونی رسیده باشه
البته به گزارش شبکه تهران، اگر مشکل سهمیه بندی حل بشه


پوزش از قوم بنی اسرائیل



وای از زمانی که این رگ‌های غیرت آبا اجدادی آدم دچار تورم حاد بشه و از وسط کارزار هستی بخواد بالای موضوعی در بیاد. بخصوص اگر از نوع مال من یعنی، از تبار ولایت تفرش باشه. 
دیگه اون‌موقع است که رگ غیرت چنان بالا می‌آد که نسبتا تا حدودی عقل زایل و چشم‌ها در حیا را بسته
حالا با عرض شرمندگی و پوزش از قوم بنی اسرائیل باید بگم
راستش ماهم فقط پز این قوم آریایی بارمون شده. مثل مواقعی که من در عین کمبود هویت پشت اسامی بومی و آبااجدادی پنهان می‌شم. راستش این فرد از قوم آریایی غلط کرده به هر فردی از هر قومی حتی مارمولک پرست‌ها لیچار بگه
واقعا شرم آوره! به من چه که چی می‌گذره؟ وقتی نمی‌تونم حرف خودم را بزنم و " البته که انشالله به یاری الله بزودی حق‌مان را می‌دهند" ولی دروغ چرا؟
بعد از عمری به درازای طوفان گیلگمش نتونستم چهار تا کتاب نکبت را از این وزارت فخیمة ازمابهترون بکشم بیرون
مهر پیش رئیس. رئیس فقط روزهای دوشنبه میاد. بررس‌ها ناشناس. کتاب‌ها را پیک گمنام توزیع می‌کنه. آنجا حتی جناب آبدار چی هم ممکن است معجزات بسیار بزرگی از خود نشان بدهد
پس همشهری سلام
هر ایرانی پاک نژاد می‌داند. عصر هویت ملی و تمدن چند هزارساله گذشته و فقط جهان را با امروز ما کار است. بدو بدو عقب نمونی تا وانمونی شدیم ماشین چاپ
چاپ تصاویر گوناگون و عجیب انسانی
که اون‌هم غلطی نکردیم و فقط عمر در راه محاسبه و مکاتبه به ابطال رساندیم
اما از آنجا که باور معجزات را تا گور با خود داریم. باور می‌کنم
زندگی زیباست و اصلا چه اهمیت دارد خشایار با کی چه کرده؟
انشالله هر چه بوده، خیر بوده
اساس هستی خیر است
مهم اینه بلد باشی بگی: 

ببخشید
اشتباه کردم

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...