حالم گرفته است
بهقدر همه واژة رفاقت
حالم گرفته است
یه روز در بلاگی از پرشینبلاگهای قدیم.
یک پیغام دیدم که توجهم را جلب کرد
مردی که پسرش در آمریکا بود و بیست و چند سال بود ندیدهاش
نمیدونم چطور شد که گلی باهاش روهم ریخت و شد رفبق فابریک گلی
اسمش " سید " عمو سید گلی
حالا اینکه چه بود و چه میکرد
که کلی دیوار و سقف گلی بود و از هرجا کم میآورد فریاد میکرد
عمو سید ..........................کجایی
حالا دوباره باید بپرسه؟
عمو سید کجایی؟
حالا خوبه منم گریه کنم و هی خودم و بزنم که تونم منو تهنا گذاشتی و رفتی؟
همی بود اون شب عیدی گفتی باهم میریم صفا سیتی؟
پس چی شد؟
خودت تهنا تهنا رفتی آسمونا؟
کجایی عمو سید؟
کجایی؟