یه مگس احمق یک ساعته یه جا گیر کرده و وز وزش راه افتاده روی روانم و هیچ رقم هم بیخیال نمیشه
اگر منتظره که من بلند شم و مثل گرگه در سه خوک کوچولو بذارم دنبالش، که سخت در استباه
اگر هم نشه است و پیفپاف بهش دیر رسیده، که خودم یه عمره مبارزه بامواد مخدرم
در اتاق هم بسته است چون دلم خواسته ارتباطم را از این بُعد قطع و وارد بُعد موازی خودم بشم
آرامش
خیلی بهش احتیاج دارم
رفتم بیرون دیدم آفتاب داره مغزم رو میجوره
سنگینم بود
برگشتم و کولر را روشن و حتی پنجرهها رو بستهام
خدا نکرده فکر نکنی شیزوفرنی دارم؟
دو سه روز ناخوشی انرژی زیادی ازم گرفته
حس میکنم زیادی قابل دسترس و آسیب هستم
در این موقع بهترین حرکت چرخشی بهسوی پیلة ابریشمی انرژیهای خودمه
اما ایم مگس مزاحم حتی در این پیله نمیذاره آرومم بگیره
بذار برم ترتیبش رو بدم و بیام. در را باز میکنم یا خودش دنبال مسی میره
و من باز یک شانس ادامه حیات بهش دادم تا بیاد و خونمو بمیکه
البته بعید هم نیست اینم لوطی از آب در بیاد و برخلاف آدمها دیگه من یکی رو ندید بگیره
کی به کیه یهوقت میبینی یک بذر چنان اقتدار بالایی داره که بهترین مکان را برای سبز شدن و ادامه انتخاب میکنه
یه وقتم میبینی یه پشه معجزه میکنه
هرچی که باشه تمام کمال کائنات الان با حضور این پشه تامه
اگر ازبین بره
هستی یک پشه از دست داده. این یعنی نقصان
برم و بیام
از سر سط که هیچی
از یکساعت گذشته درگیر یک توهمم
لبة پرده میگیره به پای صندلی و صدایی شبیه وز وز ایجاد میشهبین همه دنیا همینقدر از جنس توهمه
ب