۱۳۸۸ تیر ۵, جمعه

مایکل جکسون ، پرید




خب، به همین سادگی باز به این نقطه می‌رسیم که، هیچ نمی‌دانیم
وقتی قرار باشه بیاد، حتا لحظه‌ای زودتر خبر نمی‌کنه. مام فکرش رو نمی‌کنیم
اما ایناش اصلا مهم نیست. مهم‌ترین آموزة مرگ برای من این‌شد که بفهمم، جاودانه نیستم و حتما، حتما خواهم مرد
و مهم‌تر موقعی بازگشت بود که فهمیدم، در تمام عمر غیر از شالتاق اندازی و وقت حرام کنی، کاری نکردم
از اون به بعد همه همتم را گذاشتم براین‌که به تمام وقت اضافه را زندگی کنم. در عرض. در عمق و محتوی
مثل: مایکل جکسون
خودشم فکر نمی‌کرد در سن پنجاه سالگی با یک ایست قلبی ساده، اونم زمانی که بعد از مدت‌ها سکوت و رکود مالی و هنری یک‌ماه دیگه پنجاه کنسرت بزرگ داری که بی‌شک دوباره می‌تونست مایکل را سر حال بیاره
اما نوش جونش هر لحظه از پنجاه سال عمری که از خدا گرفت. از اول نگفت : مایکل مق
دس هستم.

از اول نگفت از سیاه بودنم راضی هستم
بعدا شد برادر مایکل مسلمان که شاید اونم یه خبرسازی یا نوعی جلب........... استخفراله ببین. خدایا من‌و ببخش
از اول به جد به سمت تغییر و شهرت اوج گرفت
نمی‌دونم چه‌قدر از این پنجاه سال را برای جراحی‌های متعدد هزینه کرده باشه؟
اما بی‌شک این برنامه ریزی برای دراز مدت بوده

یا حداقل نه برای یک ربع قرن
منو مایکل چند سال اختلاف سن داشتیم. با تو را خبر ندارم. اما کسی منو نمی‌شناسه. ف
ریادی بعد از من باقی نخواهد بود
راهی

رد پایی، تاثیر شوقی
در، نگاهی
اما تا قیامت هربار که صدای مایکل شنیده می‌شه، انرژی خوبی جریان پیدا می‌کنه که بی‌شک تا ابعاد موازی هم خواهد رفت
حیف شد رفتی. من با آلبوم‌های آخر هشتاد و اوایل نودت حسابی حال کردم و خروار خروا
ر خاطره دارم
هرجای دنیا که رفتی، خروار خروار آزادی نثار روح تو باد

۱۳۸۸ تیر ۴, پنجشنبه

همه‌اش تقصیر، خدا بود


نه
نه
نه
باور ندارم خدا خواسته ما این باشیم. هر چه هستیم، همانی‌ست‌که خود با همه بود و نبود امکانات و آگاهی به‌نام زندگی ساختیم
باورم می‌گه وقتی در لحظة خلقت به تجسمی که از آدم و حوا کرد گفت باش، تا انتهای نتیجة کار را دید و گفت باش
او قصد نداشت انسان را در رنج و ذلت بیافرینه که ما هر کاستی را از جانب او ببینیم
او انسان را بزرگ آفرید
او را جانشینش در زمین اراده کرد و خواست و تجسم اراده‌ای که او بهش گفت: کن فیکون " موجود باش" و موجود شد، شد ما
خدا در هیچ تصمیم ما رای نداد. یعنی مشاوره نمی‌گیریم که نظری بده
خدا در خطاهای ما، در حقارت و ترس‌های ما از عدم آگاهی و وجود امکانات الهی چه نقشی داره؟
خدا در نامردمی‌های دد، در دشمنی‌های بد
در نابسمانی و خطاهای ، من در افکار زشت و پلید یک تن
در خودخواهی و شقاوت یک من
در نبود؛ شرف، آدم
در نبود رحم و وجدان بشر
در خوردن سیب چه نقشی داشت؟
بهتر نیست زحمتی بکشیم و انگشت‌های اشاره به سمت او را وقتی می‌پرسیم: چرا من ؟ را خوب نگاه کنیم و ببینیم سه انگشت دیگر خودت را نشانه گرفته؟
ما تصمیم می‌گیریم، نادانیم، ناآگاه و عجول
خودخواه و بی‌انصاف و به دنیا دشنام و به خدا چرا می‌گوییم
شاید اگر باور کنیم مصبب همه این‌ها ماییم، هوشیار تر عمل کنیم

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...