من از رو رفتم
میرم زوری خودم رو بزنم بخوابم
و چون خوابم نمیبره و آشفتهام
ذهن میآد و گولم میماله
سر از محلة بدنام ابلیس در میآرم
تا بالاخره اشکم در بیاره و به ریشم بخنده
و شاید اینبار
غیر قابل کنترل، آبرو بر، خون جلوی چشمام رو گرفته باشه، برگردم
نمی دونم بعدش چی ممکنه بشه
میدونی من الان قاطی کردم
ولی از خواب میخوام بمیرم
تو که میدونی امروز
این طمع، ابلیس اینای ذلیل شده
چه تنی که ازم نلرزونده
حالا میرم باقیمونده انرژی امید و انتظار و رویا و اینامم از دست میدم
اصلا شایدم از غصه مردم
تا دل تو خنک بشه
بعد من روز قیامت یقهات رو میگیرم که
عجب خدای ضعیفی سهم ما کردی
خودش رو نتونست جمع کنه
بنا بود عشق رو تجربه کنه؟