میشه یکی بگه جریان چیه؟
امروز از چند IP مختلف دنبال " دیدن قابیل در خواب! " سر از اینجا درآوردن
پنداری دوباره یکی یهجایی یه قصهای گفته و جماعت افتادن دنبال سرچ و گوگل
ولی این جریان چیه که ما دنبال همه چیز میریم جز دنبال نبض، ریتم، رنگ ، جنس.... و در نهایت هویت فردی خودمون
به این فکر نمیکنیم اولش یه جور بودیم در زمان یهجور دیگه شدیم
حتا تصور اینکه بشه بیفکر به عشق زندگی کرد نه تنها در باورهام جا نميگرفت.
اصلا در سیستم نرمافزاری و سختافزاریم هم تعریف نشده بود
یواش یواش هی دیدیم و شنیدیم و فهمیدم این محدوده یعنی منطقة دردسر و یا خطر
در نتیجه بیخیال هر چه عشق شدیم.
یه وقتیم میترسیدم بخوابم. طبق عادت مدرسه همیشه خواب میموندم.
بدن انرژیم بهقدری دور میشد که تانک هم میاومد نمیتونست باعث بیداریم بشه
اما حالا همهاش میترسم دیر بخوابم چون هر موقع که بخوابم با صدای اولین کلاغ صبح بیدارم و تمام روز خوابرو، زندگی کنم
و بیدار خواب ببینم
اگر همینطوری حساب کنم چیزی از اونی که روز اول بودم، نمونده.
اما نمیریم دنبال اینکه از اول کی بودم
همهاش دنبال معجزه و چراغ جادو قابیل و ابلیس و ............ نیرویی که بتونه این ... بازار انسانی رو هم بیاره
باب نمون
هر سال در این تاریخ عزا داشتم که وای ولنتاین اومد، هر کی یکی داره الی من
اما امسال؟
نزدیک سی عروسک ساختم به عزیزانم هدیه بدم و پشیمون شدم
به هیچکس نه می دم و نه المانی هدیه میگیرم
خب ولنتاین شده که شده
بهمن چه؟ ما فقط ادای عشق و مهر ورزی برامون مونده
بههم هدیه بدیم که چی بشه ؟
آخر شب با وجدانی آسوده بخوابیم که یعنی تنها نیستیم؟
ولی هستیم
بهخدا هستیم