کشف میکنم
نه تنها ژنم به حضرت پدر، آدم
نکن بدتر کن شد
بلکه این ژن بدل به باکتری شده که با سرعت بسیاری در حال تکسیره
صبحهایی که هیچ کار فوقالعادهای ندارم و قرار نیست فیل هوا کنم
شب زودتر از همیشه خوابم میگیره و صبح زودتر از همیشه بیدارم
اما
امان از شبایی که صبحش قراره برم بیرون
نه تنها بیخوابی میآد سراغم
بلکه بهترین فیلمهای تاریخ سینما تا بوق سگ
اون شب پخش میشه
یا رفیق رفقای عهد باستان هوای من به سرشون میزنه و تلفنها به صدا در میآد
و خلاصه که میریم به عهد دبستان
که شب بیخواب و صبح خواب به مدرسه میرفتم و منه بیگناه فکر میکردم تنبلم
نگو ایرادات ژنی داشتم
الانم دچار همین حالم
باید بخوابم و خوابم نمیآد
خب همینطوری اون بدبختام سر از درخت سیب درآوردن
نه؟