اگه مثل همه کس و کاری داشتیم و به وقت تنگ و سنگ به داد هم میرسیدیم
اینجاها پرسه نمیزدیم
منم حتما همدم و مونسی داشتم اونوقتایی که بغض گلوم را فشرده کرده و داره خفهام میکنه
بهش بگم، دنیا تنگ اومده و او هم دلداری میداد که:
قوی باش، زندگی یعنی همین مبارزات، یا اگه یکی رو داشتم که هر صبح با یک دعای نیک
روزم رو منور کنه
حتا ...................... اینجا هم نمینوشتم
فکر کردم میشه سعی کرد و با انرژیهای خوب، دنیای قشنگتری را ساخت
فکر کردم همه مثل من موضوع زندگی را جدی گرفتن
نمیدونستم، هنوز حتا من یهخروار من داریم
نه که مینویسم که از پشت این لبهای خاموش معجزه بشه
وقتی اینجا هم به همون در بستهی زندگی میرسم
دیگه نمی دونی چی بگم؟
از کی کمک یا یه نموره انرژی بخوام؟
یا ....................... چون همیشه مجبور بودم از نیکی و حسنات این دنیای زشت و چروکیده بگم
و پیش خودم فکر کنم چنی کارم درسته و زدم به هدف!
اگه فکر کردی که میشه همینطوری سر به برف فرو کنیم
اگر لازم نبود، کسی را داشته باشیم و به چیزی دلگرم باشیم تا در جهت خواست زندگی مبارزه کنیم
اسممون نمیشه آدم میشدیم ملائک درگاه خداوند
و این صفحه که روزی چندین بار باز و بسته میشه
نمیدونم برای چی؟
نه کسی دستت رو میگیره، نه کسی میپرسه خرت به چنده، نه برای کسی مهم هستی
همه منتظرند یهجایی یه معجزه ببینند و باور کنند دنیا هنوز جای امنیست و خدا اون بالاست
خدایی که نشوندیم اون بالا و دم از وحدت وجود میزنیم
و
تا وقتی وحدتی نباشه، خدایی هم در کار نیست و معجزه معنی نمی ده
کی به کیه؟
حالا ..........
هر کی خوش نداره میتونه لینک گندم را برای همیشه از ذهنش دیلیت کنه
ولی یادمون باشه بیخود گله نکنیم از این دنیا
که ما همه همان دنیاییم
نه بیش و نه کم
فکر کن
به بدترین شرایط ممکن برای یک انسان گرفتار شدم و
هیچ کس ، هیچکس نیست بگه: خرت به چنده ؟
ما آدمیم؟
اگه بودیم حتما خدا و بهشت هم حقیقت داشت
من که نه تنها هر باوری را در زندگی از دست دادم، بلکه هر چه تا امروز نوشته بودم هم دیلیت کردم
ما چی می دونیم از دنیا، زندگی، آدمها.... کی به من این حق را داده از چیزهایی بنویسم
که اصلا نمی دونم چیست؟
و در کدامین افق بسته گیر افتاده؟
نه فکر کنی از این صفحه و دنیای مجاز توقعی دارم
فکر میکردم هنوز میشه با انرژیهای جمعی، فیل هوا کرد
دیگه نگیم دنیا
بگیم، ما خیلی بد شدیم
افسوس