همیشه در بین دو زمانیها، حالی به حالیام
شاید زمین هم اینگونه باشه؟
می دونم خدا هم به این بینها نظر خاصی داره
لحظات پیش از سپیده، ثانیههای پیش از شب
آسمان نه تاریک و نه روشن، خنثی است
سحرگاه هم همینطور، احوال منم آشفتهست
اما آشفتگی از نوع خوب
درک عبور از زمانی به زمان دیگر
چنان محسوس که حتما باید یه حرکتی بکنم، قدیمترها که از خونه میزدم بیرون
غروب جمعه هم برزخ آخر هفته است، کانون ادراک رو حسابی جابهجا میکنه
و دیروز برزخ پایان پنجهزار سالهی کهن
به هر شکل، عصر جدیدی آغاز شد
عصر آگاهی
فقط یه نگاه به هوای بیرون و آفتاب، کافیه بفهمی در جوانترین لحظات عصر جدید قرار داری
به امید آغاز عصری خدایگونه، بازگشت به انسانخدایی و بهشت
آغاز عصر زرین بر همه شاهدانش نیکو و سرشار از برکت و آگاهی برای مردم زمین
استقرار در صلح جهانی و نابودی، اهریمن