ببین کی بود گفتم،
این کلاغه به من یه نظرایی داره
یا از گروه ساحران عهد کریمخانه یا از ساحران مکزیکی
هرچی هست این یارو بیخودی همهجا را ول نمیکنه وساعتها میشینه اینجا
گاهی نگاهش مثل الان به شرق و گاه به غرب،
پاری وقتام زل میزنه به ایوون اینجا
شما یادتون باشه اگه بهزودی من مفقود الاثر شدم، زیر سر این کلاغه است
شایدم مسابقه پوززنی با من گذاشته؟
قبل از آمدن هنرجویان گرام هم دست بهکار پخت نون کشمشی شدم
جمعه است دیگه
باید برای خودم این سرمونی را تا وقتی بر این کرهی خاکی نفس میکشم حفظ کنم
خودش دلیلیست برای زیستن
سرمونی روز جمعه
سرمونی غروب جمعه
که البته مدتیست با این اهل هنر تقسیمش میکنم
مثل امروز طنین موسیقی جاری و باد خنک پنجره به پنجره در رفت و آمد و
عطر عود
کنار ظرفی شیرینی تازه
من هستم
جمعه هم همیشه غروبش به تلخی میزنه
و این هنر منه که تلخیش رو با شکر کم کنم
قدیما نزدیک غروب جمعه که میشد
چارچنگولی میرفتم تو مایهی بغض
بعدهها دیدم چه دردیه؟
به غروبهای دورهی نوجوانی رجعت کردم
حال و هوایی رنگارنگ و معطر همراه با موسیقی خوش جاری در خانه
هر طور بگیریش میآد و میگذره
باید مهندسی کرد
هر لحظهی زندگی که هستی فرمی قابل شکل گیری و برای کسی آیهای نازل نشده
مگر به قصد و خواست خودش