باغبان نمونهی مازندارن میخوای؟ من
امروز که نه، دروغگو، سگه. سگم دشمن خداس.
اصولا جنگل اجازه نمیده تا لنگ ظهر بخوابی، همچین که خورشید خانوم چادرش رو میبنده به کمرش و از پشت کوه پا میشه میآد بیرون تو بیشک به نظارهاش ایستادی
پیش از طلوع با انرژی فوقالعادهای و در یک آن تمام موجودات زندهی جنگل به صدا در میان. نمیشه گفت، خوندن؟ یا زوزه، جنس جور تمامی موجودات زنده با هم از خواب می پرند و صدا میکنند
راست میگی، بگیر بخواب
مام که یه درمیون حال خراب از خواب میپریم و شاکی از بیداری بیموقع
دلم میخواد بخوابم چون فکر میکنم، کاری برای انجام ندارم
خواب آلوده به ایوان میرم و طلوع خورشید را میبینم بلکه انرژی خورشید حالم را عوض کنه
وقتی با اولین لیوان احمد عطری به ایوان رسیدم اولین چیزی که نظرم را جلب کرد
دور تا دور استخر بود
طبق سنوات گذشته، باغبان اخراج شد، دیروز
زیرا شمالیها تر جیح میدن خوب پول بگیرن و کار نکنن و من که شش ماهی غیبت داشتم به باغی شبیه جنگل رسیدم
مام که کم نمیآریم
اول بیرونش کردم. بعد ادامهی کارهای این مدت به شکل بسیار جدی انجام شد.
برخی از این مردان از راه که میرسن فکر میکنن کارفرما زن و میشه... پیچوندش و اینا
نمیدونن از همهشون کاری ترم
کل محوطه اطراف استخر از 8 صبح تا 3 بعد ازظهر پاک و با شن کش زیر و رو و صاف شد
یهنموره جونم به درد افتاده ولی، از اون دردای دوست داشتنیست
و اینجا که خود شفاست
همیشه همینطوره من با یک موتور هزار میافتم به جون باغ و شب با درد میرم به رختخواب
اما، امکان نداره صبح که چشم باز میکنم، جاییم درد کنه