چندتا سنگ رودخونهای به تهران آوردم و این روزها از صبح به تراش سنگ مشغولم
خیلی هم لذت بخش و آرامشبخش
لحظاتی که تو خدایی و به خلقت دلخوش
به بعد و تهش کار نداری
سر از زباله دربیاره یا بالای رف؟
بعدش اصلا مهم نیست، همهی لذت در اکنون است، لذت خلقت
لحظاتی که روی ابرهام و جهان زیر پایم قرار داره، من همه خدا و به درک عمیقی از او میرسم
و آنگاه است که پی میبرم، او به تماشای من ننشسته
با بعد من کاری نداره
او مرا ، تو و ......... را از دل خاک بیرون کشیده
یا از دل قصد او به آفرینش و ما همه از جنس ارادهی خلاق او
این لحظات خدایگونگی و آزادی همان دقایقیست که پی میبرم
بالا سرم خدایی نیست
او به خلقتهای بسیار دل خوش و من در ارادهی میلیونها سال پیش او گیر افتاده
به انتظار چوب خطهایش، خشم و مجازاتش...................... و چه مضحک است من به داوری ساختههای خود بنشینم