قبل از هر سوء تفاهم باید یه چیزی رو درمورد یکی از پستهای اخیر روشن کنم
دوستانی دارم که از روز اول بناشد اونها اونور جوب
من اینور جوب
نه سی اینکه بیمار روانی باشم و به چیزی که همیشه میخواستم
نه گفته باشم
تا مدتها بعد از تجربهی تصادف و بازگشت دوباره توهم زده بودم که،
اونجا یادم افتاد یه چیزی رو تجربه نکردم که اصلن برای تجربهاش به زمین آمده بودم
و دوباره هم فقط برای اون بود که برگشتم
خودمون رو مچاله کردیم، پوست انداختیم، کلی اشتباه کردیم و تا پای نامزدی با جم هم پیش رفتیم
تا تازه شک کردیم
که بابا تو مطمئنی خودت شنیدی ؟
حالا مطمئنی این همونیست که شنیدی؟
ازدواج؟
عشق؟
یا نیمهی کیهانی؟
و هیچ یک البته ارزش مرگ و. بازگشت رو نداشت و مام بعد از اون
توبه کردیم که دیگه دنبال دردسر نباشیم
از بخت بلند تا هرکی در مسیرم واقع میشد و از من میشنید که:
نه آقا دنبال کسی یا چیزی جز نیمهی گمشدهی وجودم که
حتا در سوره یس که سوره 36 قرآن و آیه 36 همان سوره
که مجموع هر دو جفتیست حیرت آور هم به آن اشاره شده
و این نازنین پسران آدم هم نرسیده و نشنیده با حیرت بر دست میزدند که:
چه جالب!!!
اتفاقا منم دنبال همون میگردم. خب من که میگردم تو هم که میگردی
پس در این نقطه هم رو پیدا کردیم
کسانی که کوچکترین شباهتی به من نداشتند
هر چه روز و شب میگذشت بر آمار این نیمهها چنان افزوده میشد که شک کردم
مبادا از ازل چهل تیکه بودم و خبر نداشتم
برای همین کلی از این تیکه تیکه ها هنوز دور و نزدیک در حاشیهی زندگیم هستند که همان زمان دندان نیمه بودنم را از دهانشان کندم و بهجای آن دوستیهایشان را برگزیدم
و همچنان با هم ارتباطی دورادور با هم داریم
اونها یا ازدواج کردنن و یا نکردن و برخی هم که کرده و دوباره توبه کرده و پس دادن
از این رو من دوستان خوبی از عصر نیمه بازار دارم که با اونها هیچ گاه وارد ارتباط عاطفی نشدیم
وای نفسم گرفت
چه شرح طویلی بود