جدیدن دارم روی فرمول بندیش کار میکنم
تا حالا داشتم سر در میآوردم که چی و چهطوری در ترتیب دیدن زمان تاثیر داره؟
متوجه شدم، اختیاری در باید رفت و آمد به به بدن نیست
این برای همهمون رخ میده
مثل همون تجربهی معروف خالی شدن زیر پا
دمدمای خواب رفتن
حس سقوط و افتادن از هواپیمایی چیزی
حتا سقوط آسانسور هم شنیدم
خودم که از بچگی میفهمیدم که چنی ، شبها اینطوری میشدم
انگار زیر پام خالی میشد و محکم میافتادم روی تختم
ولی بعدها فهمیدم این تن رویاست که میره و میآد
و اگه قبل از مرحلهی عمیق خواب از بدن جدا بشه
ذهن متوجه، می ترسه و روند خواب رو تعطیل و تو رو بیدار میکنه
محکم سقوط میکنی به تنت و بیدار میشی
و از جایی که باور ندارم تافتهی جدا بافته از داستان بشری باشم
پس معتقدم این اتفاق جمعی و برای همه رخ می ده
اما من از بچگی در خونهای بودم که یه روز صبح والدهام به داییجان حشمت گفت:
برو فلان خیابون و از اون مرد نابینای بلیط فروش، یک بلیط بخت آزمایی بگیر. خواب دیدم برنده میشی
و شماهم اگر در نه سالگی شاهد چنین رخ دادی باشید
کافیه بری تو نخ خوابهات
و اگر مثل من همیشه نوشته باشی
بالاخره از رابطههاش سر در میآری
که چهجور تصویر از ته به سر به روز میشه
و اینکه ما در این رفت و آمدهای اجباری برای تامین انرژی از مراکز کیهانی
ناگزیز به رفت و برگشت به تن
در جایی که به هر دلیل؛ آینده قابل دیدن میشه
هستیم
و از قرار میشه نسبت به رخدادهای مهم بایستیم و خوب نگاه کنیم
اما تصویری که ذهن بعد از بیداری با دریافت اطلاعات تازه برای خودش سرهم می کنه
حالا مدتی به این فکر میکنم
شبهایی که خواب عمیق دارم و یک کله می خوابم تا صبح
هیچ
اما زمانهایی که بریده بریده می خوابم و بهنوعی
خوابهای کوتاه بین شب تا صبح و بیدار شدن و باز خوابیدن
انگار که توقف در زمان بیشتر و سفر کوتاهتر میشه
در نتیجه تصاویر بهیاد آمده، بیشتر میشه
اما این هیچ ربطی به داستانهای رویا از دید ناوال نداره
چیزیست که تا مدتها بابتش با این استاد ماجرا داشتم
تا اینکه چند ماه پیش که برای شونصدمین بار ملاقات با ناول رو می خوندم
متوجه شدم که یک جایی میگه:
برخی از سالکین به نظارهی زمان می ایستند
تازه دو ریالی مبارکم افتاد که بهترین عبارت همینیست که ایشان میگه
بینندگان زمان