۱۳۹۴ مهر ۱۱, شنبه
۱۳۹۴ مهر ۹, پنجشنبه
بازگشت کینگ کنگ
دلم لک زده برای یک اتفاق خیلی خیلی عجیب، عمومی
مثلن پیدا شدن چند فروند بشاف پرنده برفراز آسمان
و احیانن گروگان گیری اهالی زمین توسط موجودات فضایی
شاید حتا
شنیدن صدای صور اسرافیل؟
بازگشت کینگ کنگ
یک صدای مهیب و خارق العاده که خواب همه رو بدره
پر از راز و معما و سوال
پر از ابهام و هیجان
یه موج عجیب غریب تازه که تک به تکمون رو زنده کنه
در فاصله آغاز تا پایان رخداد، به جبر هم شده به خاطر بیاریم
چهها که داریم؟
چهکارها که دوست داشتیم و هرگز انجام ندادیم
یک اتفاق توپ صدا دار
مثلن لاستیک های چرخ سفینه ی مادر بالای آسمون تهرون پنچر بشه
و مجبور بشن گروهی بیان بیرون پنچر گیری
یا چمی دونم سفینهشون عیب کنه و نتونن غیبش کنن با
کل هوم چراغ های روشن گیر کنند
برفراز بام شهر
خلاصه که دلم یه هیجان عظیم میخواد
یک موج جمعی
ذوق مرگ الهی
اگر آدمی زور بزنه
زور بزنه تمرین خدایی کنه
از ادای بشری خسته بشه و
بخواد و دست نبرهاز ادای بشری خسته بشه و
ببینه و روی برگردونه
باشه و نباشه
و ....
سی اینکه می دونه
او اومده در ما آدم بودن رو تجربه کنه
با خودش یه روز هم میگه:
اونکه در عادت خدایی خودش گیره و میخواد ما رو هم مثل خودش کنج تنهایی گیر بندازه
پس بذار حالا که هست
ما یهنموره مشق خدایی کنیم
در نتیجه به هر تدبیر و مکر متوصلالحیل شدیم و زدیم به ساخت و ساز خدایی
شاید هم از اول آمده تا ما او را تجربه کنیم؟
کسی چمیدونه؟
هر چه که هست این من داره سعی خودش رو می کنه
که فرضن یک شب تا صبح سر و ته بخوابه
یا بره زیر ناودان همسایه تا آب بارون روی بومش رو بخوره
یا ملغ بزنه تا لب دریا بره و هر کار احمقانهی دیگر
که کارهای غیر معمول بشری انجام بده
سعی خودش رو می کنه که به نظرم، بهتر از اصلن سعی نکردنه
حالا
برخیها عبور میکنند و می بینند یارو چهار چنگولی مونده
یکی به راهش ادامه می ده
یکی کف پاش رو قلقلک میده
یکی پر توی دماغش میکنه
دیگری به باد فحش و ناسزا میگیرش و آن یک دیگر تا میخوره سیر میزنش
هر کاری بهجز عبوری سهل و ساده
خب ته این تصویر یعنی چی؟
ته همه اش خودخواهیست
حتا برای اونی که چهار چنگولی مونده
روشی از دوست داشتن خود است
برخی از طریق مردم آزاری و سایرین از پی خودآرایی
به نظرم یهکاری کردن
هر کاری
باز بهتر از بیکار در کوچهها ول گشتن و زنگ مردم رو زدن و فرار کردنه
قدیم ها بهش میگفتم: آزمونهای الهی
یعنی فکر می کردم حالا که ما با یک پای بالا گرفته باید کنج کلاس وایستیم
لابد تنبیه الهیست و اسباب گذار
مام وایمیایستادیم و تو دلمون فقط حرص می خوردیم
حالا می ایستم و حرص هم نمی خورم
چون این یک قلم روی یک پا حداقل این رو بهم فهموند
که مردم چنی در عوالم مبهم فردی سرگردونن!!!!!!!!!!!!
درست مانند من
از جای من تا جای اونها چنان فاصله مند میشه
که حرفهای من گاه بسیار تلخ تلخ تلخ به گوش میرسه
زیرا
در دنیای وارونهی من محلی برای هیچ یک از تفکرات سایرین نیست
اما
ته ته ته ته ته ته ته نامردیه هر کی از اینجا رد میشه
فکر کنه هزار ساله در اینجا منتظرش بودم
و او حالا از راه رسیده و من باید از شادی ذوق مرگ شم
۱۳۹۴ مهر ۶, دوشنبه
هزینهی نگرانی
تمام دیروزم خرج نگرانی شد
واکسن شانتال کش دار شد و چسبید به قطرهی جدیدی که دکتر عزیز از کشور یانکیها آورده
و مخصوص انواع حشرات موزیست و پشت گردن میزنند و دو ماه دوام داره
نمیذاره کک و کنه و ..... اینا بهش نزدیک بشه
دکتر که خودش نگران بود، فرمان داد با من تماس بگیرن تا از حال شانتال مطلع بشند
همینطوری حالش خوب بود
یعنی فقط دچار کندی بعدی از واکسن بود که دخترها هم بعد از واکنس یادمه دو سه روزی
سنگین میشدن و مراحل طی میشد و .... اینا
با تماس خانم منشی و فهم اینکه ، اوه شانتال اولین سگیست که این قطره رو در کلینیک گرفته
ذهنم درگیر شد
افتادم دنبال شانت
هی معاینه هی اضطراب هی هی هی خودم شک کردم
که نه بچه یه چیزیش هست
دیگه دیروز از صبح همهاش ولو بود روی تشکش و هیچ کاری نمیکرد
تمام دیروز چسبیده با شانتال زندگی کردم
حتا بهش اجازه دادم بخوابه روی کاناپهی خودم مقابل تیوی که هر لحظه مراقبش باشم
و شانتال که لحظه به لحظه داشت از دست میرفت
دیگه نتونستم تا ساعت هشت که بهم وقت داده بودند صبر کنم
داشتم تنها موجود زندهی دنیا رو که برام مونده را از دست می دادم
دلم میخواست دکتر عامری رو حلق آویز کنم که چرا
بهم نگفت این قطره رو هنوز نیازموده؟
هر بار هم که بغلش میکردم نالهای از درد میکرد و فکر میکردم، جای واکنسش هم مورد دار شده
الداستان که هفت و یه خورده رفتم مطب دکتر که همین نزدیکیست
به محض ورود به قدری اراذل بازی درآورد و شیطنت کرد که خودم موندم حیرون
تهش هم معلوم شد هیچچیش نبود
فقط ذهن من رفته بود زیر جلد شانتال
حالا یکی بیاد جمعش کنه
از صبح کلافه است
تنهایی دوست نداره
هی میآد دم در اتاقم که بیا بیرون پیشم
من سگ رو هم خراب می کنم وای به آدم دو پا
اشتراک در:
پستها (Atom)
سفری در خیال کیهانی ( تجربهای هولوگرام)
اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود، آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...