۱۳۸۷ مهر ۸, دوشنبه

جیگرکی


دلم لک زده برای یه سیخ جیگر، داغ و سوزنده
چیه؟

شماها دلتون هیچی نمی‌خواد؟
اونم وقت روزه. 
ما که یه عمره روزة جیگر گرفتیم
چندسال پیش که همین‌طوری دلم جیگر خواسته بود.

 رفتم دم، یه جیگرکی.
البته سوالم با حضور اون‌همه جیگر در یخچال کمی تا قسمتی احمقانه بود.
اما پرسیدم: جیگر داری؟
طرف هم نه گذاشت و نه برداشت گفت:

نداشته باشمم جیگر خودم هست
از اون‌موقع توبه کردم سراغ جیگرکی برم
توی خونه حال نمی‌ده. 

آخر همه زحماتش مال منه و طبق معمول از لذت چیزی نمی‌فهمم چون یخ کرده‌اش به خودم می‌رسه
فکر کن
فکر کن حتی به قاعدة یک سیخ جیگر تنهام
خب چیه؟
دلم جیگر می‌خواد و یادگرفتم جیگر رو باید با یک جیگر خورد. 

تنهایی امکان پذیر نیست
آخه اینم شد زندگی؟

۱ نظر:

  1. آآآآآآآآآآآآخ گفتی!! با یه سیخ اضافه و بربری هم باشه...سر تا پاش عاشقونه ست

    پاسخحذف

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...