۱۳۸۵ آذر ۹, پنجشنبه

زندگی باید کرد


این‌ور آب‌ها سلام
اون‌ور آبی هاهم سلام

اینجا خیلی عادی و معمولی شب تعطیله و هوا خوب و کمی دو نفره‌ی نه زیاد نزدیک به‌همه. البته حد و اندازه برای فاصله به قاعده‌ی یک بچه باید حتما حفظ شود تا به شرع لطمه نزده باشید. اگر حد از دست خارج شد. خمس و ذکاتش را حتما بپردازید
برای تک نفره‌ها هم که مشکل خودشونه. یا می‌تونن خودشون قاطی چند نفره ها بکنند و یا
بشینند خونه و تی‌ـ وی نگاه کنند

میشه‌هم شام خودت رو مهمون کنی که خدا وکیلی الان ارازل بازاره و خونه نشستن بهتره

اما اومدن یک دوست خوب از هر جنس که باشه هم بد نیست. دیدن یک فیلم خوب مثل شل‌ترینگ ـ اسکای .که موزیک و تصویر هر دو شاهکاره
کمی شنیدن موسیقی و مقدار متنابهی درد و دل‌های انسانی
.این‌هم نامش زندگی است. پس کاری را که می‌توانیم در تنهایی انجام دهیم از خودمان دریغ نکنیم

شستن انگور زرد در سبد چوبی و انتقالش به ایوان خانه و حتی شاید گوش دادن ترانه‌ای از بانو مرضیه
ه
به‌قول استاد تا شقایق هست، زندگی باید کرد
ولی جان من جای منم خالی کنید

کجا برم؟


یک شب جمعه‌ي دیگه رسید و باز دچار چه کنم چه کنم شدم . 
یک تصمیم طلایی گرفتم
نظر به این‌که پزشک کبیر معبد برایم سفری جان بخش را تجویز نموده تا رنگ رخساره‌ام کمی گلی بشه و نفس‌مان به سمت و سوی سلامت رود و شاید کمی اخلاقمان دوست داشتنی تر گردد
باید در اولین فرصت برم سفر
اما دیگه عقلم به جایی نمی‌رسه . 

شماها که شاهدید من چند وقته دربه‌دره یک دهات ساده و معمولی‌ام . 
هوا هم که مسابقه دو استقامت گذاشته و فقط به سمت صفر پایین میره. مشکل را دوتا کرده
اول اینکه به کجا برم ؟

 دوم این که ، سرد هم نباشه .
 بلکه شد چهار صفحه به‌دور از نداشته‌ها و حسرت ها کار انجام داد
البته اگه از شانس گلوم پیش پسر کدخدا گیر نکنه ؟
که اون‌هم غیر ممکن نیست. فکر کن عمری وسط پایتخت نشستیم و طرف پیدا نشد. 

بریم و وسط آخور پیداش کنم
ولی آی بخنیدم. چی فکر می‌کردیم چی شد؟
حالا هم جان مادرتون و به حق نون و نمکی که زیر درخت بید بی‌بی طلا تصور کردیم با هم خوردیم. 

که حالا میراث فرهنگی صاحبش شده هر کدوم‌تون هم که مثل موش یواشی میایید و می‌روید یک پیشنهاد بدید
الهی خیر از جونی ببینی. الهی غم به دلت نشینه خوشگل خانوم
ای پسر سیبیل قیتونی جون این ابرو کمونی که اون ورت نشسته
خب کولی بازی بسه
خدا رو چه دیدی شاید مثل این حساب‌های قرض الپسنده جایزه هم گذاشتیم؟
بستگی داره سر از کجا در بیارم؟

۱۳۸۵ آذر ۷, سه‌شنبه

بدون شرح

قضاوت نکن

فرض کنيد

به شما،
ا(انسان ساده/معمولی/ بازاری/دانشمند/محقق/سياسی)ا
اين امکان را ميدهند که
يک رييس برای دنيا انتخاب کنيد که بتواند
دنيا را به بهترين وجه رهبری کرده، صلح، ترقی
و خوشبختی برای بشريت به ارمغان بياورد
بين اين سه داوطلب کدام را انتخاب ميکنيد؟


قبلا يک سئوال
شما مشاور و مددکار اجتماعی هستيد

زن حامله ای ميشناسید که هشت فرزند دارد
سه فرزند او ناشنوا، دو فرزند کور و يکی عقب مانده هست
در ضمن اين خانم خود مبتلا به مرض مهلک سيفيليس است
از شما مشورت ميخواهد که آيا سقط جنين بکند يا خير
با تجارب زندگی که داريد به ايشان چه پيشنهاد ميکنيد؟

خواهيد گفت کورتاژ کند؟


فعلا برويم سراغ سه نامزد رياست بر جهان

شخص اول
او با سياستمداران رشوه خوار و بدنام کار ميکند
از فالگير، غيب گو و منجم مشورت ميگيرد
در کنار زنش دو معشوقه دارد. شديدا سيگاری بوده
و روزی هم ده ليوان مشروب (مارتينی) ميخورد




شخص دوم

از دو محل کار اخراج شده، تا ساعت 12 ظهر ميخوابد، در مدرسه چند بار رفوزه شده
در زمان جوانی ترياک ميکشيده و تحصيلات آنچنانی ندارد
ايشان روزی هم يک بطر ويسکی ميخورد، بی تحرک و چاق است




شخص سوم

دولت کشورش به ايشان مدال شجاعت داده. گياه خوار بوده و دارای سلامتی
کامل است. به سيگار و مشروب اکيدا دست نميزند
و در گذشته هيچگونه رسوايي ببار نياورده


به چه کسی رای ميدهيد؟





کانديد اول: فرانکلين روزولت










کانديد دوم: وينستون چرچيل






کانديد سوم: آدولف هيتلر





چه درسی مي‌گيريم؟


راستی خانم حامله فراموش نشود


اگر به آن خانم پيشنهاد سقط جنين داديد

همان بس که لودويگ فان بتهوون را به کشتن داديد






پيش داوری خوراک روزمره ما انسانها
و از بزرگترين اشتباهات بشر است

۱۳۸۵ آذر ۶, دوشنبه

تنها نمانم

من از چیزی فرار می‌کنم! 
تو هم از همون چیز فرار می‌کنی؟ 
ما همگی فرار می‌کنیم
از چی؟ به کجا؟ چرا؟
نمی‌دونم. من که شاید از خودم.
 اما منه، من چرا باید ترسناک باشه؟
 من از آینه فرار می‌کنم.
 از زمان.
 از سفر مقدس من به من؛ اما کو؟ 
کدوم منه، من حقیقی و کدامین مجازی؟
 این‌که میره میاد تا تنها نمونه؟
 اونی که پشت هیاهو حیرونه؟
 اونی که سیر نیست. 
عاشق نیست. 
تنها هست؟
من از نکرده‌هایی می‌گریزم که خواستم و نکردم؟ 
خواستم و نشد؟
 یا خواستم و نذاشتن؟
 از تنبلی و ناباوری های من ؟ 
یا از باور مجاز جاودانگی من ؟
امروز بشینم خونه، با خودم خلوت کنم.
 نیم‌ساعت بعد، انگار کمی حالم خوش نیست؟ 
یک‌ساعت بعد. 
امروز دچار افسرذگی هستم. 
ممکنه تو خونه تنها دچار مالی‌خولیا بشم؟
 فردا خلوت می‌کنم. 
این همان فردایی است که از آغاز بلوغ تا هنوز به آن نرسیدم
فکر کردی انسان چگونه عقده را فراگرفت؟
 با همین نکرده‌های مانده به دل. 
عقده‌ای بیمار است و گاه خطرناک. 
چون ضعفش او را مجروح و بخیل کرده
از انسان عقده‌ای بپرهیز که برای کسی حتی خودش دوست نمی‌شود

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...