۱۳۸۵ آذر ۶, دوشنبه

تنها نمانم

من از چیزی فرار می‌کنم! 
تو هم از همون چیز فرار می‌کنی؟ 
ما همگی فرار می‌کنیم
از چی؟ به کجا؟ چرا؟
نمی‌دونم. من که شاید از خودم.
 اما منه، من چرا باید ترسناک باشه؟
 من از آینه فرار می‌کنم.
 از زمان.
 از سفر مقدس من به من؛ اما کو؟ 
کدوم منه، من حقیقی و کدامین مجازی؟
 این‌که میره میاد تا تنها نمونه؟
 اونی که پشت هیاهو حیرونه؟
 اونی که سیر نیست. 
عاشق نیست. 
تنها هست؟
من از نکرده‌هایی می‌گریزم که خواستم و نکردم؟ 
خواستم و نشد؟
 یا خواستم و نذاشتن؟
 از تنبلی و ناباوری های من ؟ 
یا از باور مجاز جاودانگی من ؟
امروز بشینم خونه، با خودم خلوت کنم.
 نیم‌ساعت بعد، انگار کمی حالم خوش نیست؟ 
یک‌ساعت بعد. 
امروز دچار افسرذگی هستم. 
ممکنه تو خونه تنها دچار مالی‌خولیا بشم؟
 فردا خلوت می‌کنم. 
این همان فردایی است که از آغاز بلوغ تا هنوز به آن نرسیدم
فکر کردی انسان چگونه عقده را فراگرفت؟
 با همین نکرده‌های مانده به دل. 
عقده‌ای بیمار است و گاه خطرناک. 
چون ضعفش او را مجروح و بخیل کرده
از انسان عقده‌ای بپرهیز که برای کسی حتی خودش دوست نمی‌شود

۱ نظر:

  1. منم پر شدم....از همون من و از این عقده ها......

    پاسخحذف

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...