نمیدونم چی شد که اینطور شد؟
یا شایدم از اول خودش برای خودش این مدلی بود؟
هرچی که بود از وقتی یادم هست، با طایفة نسوان نمیتونستم ارتباط برقرار کنم. گوشت رو بیار جلو، دوستشون نداشتم
شاید از برکات وجود خانم والده از این بانوان گرام دورماندن را بهتر پسندیدم
اما، اما جونم برات بگه، اول و وسط و آخرش خودم زن هستم و اگه بتکونیم از ته کیسه یه سهچهارمی زن دارم و گاهی دلم برای یه چیزایی تنگ میشه
مثلا: بساط سبزی پاک کردن و غیبتهای زنونه. به خودت میآی شب شده و فریزر تا سال آینده تکمیل
یا میهمانی شیک قهوه و چیزکیک در عصر جمعه.
افه برای آخرین مد پاریس و ماشین آخرین مدل که من هر دو رو کم دارم
و با کمال شرمندگی حتما پیش اونها کم میآوردم
منم و یه هوتول مراد برقی که مجبور میشدم چهارتا محل اونور تر پارکش کنم
یا شبچرههایی که تا صبح سیدی پسران آدم میخونه تا دم، صبح که یکییکی از براکات انرژیهای ما سوسک شده باشن
فکر کن! دو هفته پیش خامم کرد و تو خیابون برای فروش ماشین ازم شماره گرفت
بلافاصله پشیمون شدم. اما کار از کار گذشته بود. یازده شب که میشه یاد ماشین من میافته. البته امشب حقش رو دو دستی گذاشتم کف یک دستش
خلاصه از این قبیل قصهها
چه فایده که نه عشق گیرم اومد نه چهارتا رفیق بانو که بشه باهاشون زیر چتر نسترن کمی آب در هاون کوبید
سیبیل آقایون و تاب داد
و برای جنابان شوهراشون دسیسة براندازی بهپا کرد
یا شایدم از اول خودش برای خودش این مدلی بود؟
هرچی که بود از وقتی یادم هست، با طایفة نسوان نمیتونستم ارتباط برقرار کنم. گوشت رو بیار جلو، دوستشون نداشتم
شاید از برکات وجود خانم والده از این بانوان گرام دورماندن را بهتر پسندیدم
اما، اما جونم برات بگه، اول و وسط و آخرش خودم زن هستم و اگه بتکونیم از ته کیسه یه سهچهارمی زن دارم و گاهی دلم برای یه چیزایی تنگ میشه
مثلا: بساط سبزی پاک کردن و غیبتهای زنونه. به خودت میآی شب شده و فریزر تا سال آینده تکمیل
یا میهمانی شیک قهوه و چیزکیک در عصر جمعه.
افه برای آخرین مد پاریس و ماشین آخرین مدل که من هر دو رو کم دارم
و با کمال شرمندگی حتما پیش اونها کم میآوردم
منم و یه هوتول مراد برقی که مجبور میشدم چهارتا محل اونور تر پارکش کنم
یا شبچرههایی که تا صبح سیدی پسران آدم میخونه تا دم، صبح که یکییکی از براکات انرژیهای ما سوسک شده باشن
فکر کن! دو هفته پیش خامم کرد و تو خیابون برای فروش ماشین ازم شماره گرفت
بلافاصله پشیمون شدم. اما کار از کار گذشته بود. یازده شب که میشه یاد ماشین من میافته. البته امشب حقش رو دو دستی گذاشتم کف یک دستش
خلاصه از این قبیل قصهها
چه فایده که نه عشق گیرم اومد نه چهارتا رفیق بانو که بشه باهاشون زیر چتر نسترن کمی آب در هاون کوبید
سیبیل آقایون و تاب داد
و برای جنابان شوهراشون دسیسة براندازی بهپا کرد