۱۳۸۷ مهر ۲, سه‌شنبه

من نیازم


یه وقتایی دعا می‌کنیم، یه وقتایی که د‌ل‌مون شکسته، تنگه، ناامید یا نگرانه.
البت اگر بخوام تمام موارد رو بگم، تا آخر صفحه جنگه
اما همون‌وقتای ناامیدی، دل‌نازکی، دل‌تنگی، دل‌ شکستگی و خلاصه هر جایی که یه دلی به تنگ اومده
دعا می‌کنیم
گاهی یه جورایی بد فرم بهمون می‌شینه و انگار صدای سر‌خوردن جوهر که بهتر از سر خوردن گچ روی تخته سیاهه را می‌شنوی که داره پای امریة امضاء شد و مراد مورد قبول واقع شد
حالا حتی ممکنه خیلی هم صدایی نشنوی، اما یه نقشی روی دلت می‌شینه
نقش استجابت، مثل عطر گلاب‌ی که در صحن حرم پیچیده
مثل ربنای دم افطار
مثل گرسنگی‌های لحظه به لحظه، پی‌ ِ دیدار
مثل عطش ناب باور و ایمان
خلاصه که چه حالی می‌ده

لحظه‌ی قصد

    مهم نیست کجا باشی   کافی‌ست که حقیقتن و به ذات حضور داشته باشی، قصد و اراده‌ کنی. کار تمام است. به قول بی‌بی :خواستن توانستن است.    پری...