یه چیزایی بزرگه، هر چقدر هم که تو بزرگ باشی
یه چیزایی غیر قابل توصیفه، حتی اگر تو صندوقدار، کلمات باشی
بزرگ ، بزرگ، وقتی تو نیاز باشی
در همه زندگیم دو مناجات هست که بد جور قلقلکم میده. یکی جوشن کبیر. دومی، قشنگ ترینش، مناجات حضرتامیر در مسجد کوفه است
شب قدر و غیر قدر هم نمیشناسه. اما ، حسابی مناجاته
تو از این پایین بزرگی رو میبینی، زجه میزنه
از ته دل
تو آرومت میگیره
درد آدم وقتی خیلیه که از جمع جدا و تک افتاده. میشه حکایت مورچهای که با یه قطره بارون فکر میکنه، سیل اومده
وقتی میبینم علی هم، دردشمیگیره، چنان حقیر برابرش قرار میگیره و عاجزانه ازش امداد میخواد
میفهمم این درد فراغ و تنهایی آدمی، ذاتیست
تنها مال من نیست. بعد با وجدان و روحی آرومتر به رختخواب میرم
وقتی میگه:
اى آقاى من، اى آقاى من، تويى رهبر و دليل و من متحير و سرگردان و آيا در حق متحير سرگردان جز دليل و رهبر كه ترحم خواهد كرد؟
فکر کن، علی هم مثل من، متحیر و سرگردان!
وای از وقتی دردمون میگیره. فریاد میزنیم. خسته شدم. چرا من؟
اى آقاى من، اى آقاى من، تويى سلطان و من بنده امتحان شده و آيا در حق بنده امتحان شده جز سلطان عالم كه ترحم خواهد كرد؟
فکر میکنیم، جاودانهایم و تا ابد وقت برای جبران هست. خداحفظ کنه شنبههایی که همیشه برای آغازی در تاریخ هست.
از شنبه شروع میکنم
اى آقاى من، اى آقاى من، تويى موجود دايم ازلى و من موجودى زوال پذير و آيا در حق موجودى زوال پذير جز ذات دايم ازلى كه ترحم خواهد كرد؟
گاهی چه هول برمون میداره، کسی هستیم!
نیستیم؟
پس داستان حضور روح الهی در ما چی میشه؟
باز ما همان مخلوقیم
اى آقاى من، اى آقاى من، تويى آفريننده من و من مخلوق توام و آيا در حق مخلوق جز آفريننده او كه ترحم خواهد كرد؟
خداوندا قدری به قاعدة قدر بزرگی، خودت برای ما رقم بزن
آمین
یه چیزایی غیر قابل توصیفه، حتی اگر تو صندوقدار، کلمات باشی
بزرگ ، بزرگ، وقتی تو نیاز باشی
در همه زندگیم دو مناجات هست که بد جور قلقلکم میده. یکی جوشن کبیر. دومی، قشنگ ترینش، مناجات حضرتامیر در مسجد کوفه است
شب قدر و غیر قدر هم نمیشناسه. اما ، حسابی مناجاته
تو از این پایین بزرگی رو میبینی، زجه میزنه
از ته دل
تو آرومت میگیره
درد آدم وقتی خیلیه که از جمع جدا و تک افتاده. میشه حکایت مورچهای که با یه قطره بارون فکر میکنه، سیل اومده
وقتی میبینم علی هم، دردشمیگیره، چنان حقیر برابرش قرار میگیره و عاجزانه ازش امداد میخواد
میفهمم این درد فراغ و تنهایی آدمی، ذاتیست
تنها مال من نیست. بعد با وجدان و روحی آرومتر به رختخواب میرم
وقتی میگه:
اى آقاى من، اى آقاى من، تويى رهبر و دليل و من متحير و سرگردان و آيا در حق متحير سرگردان جز دليل و رهبر كه ترحم خواهد كرد؟
فکر کن، علی هم مثل من، متحیر و سرگردان!
وای از وقتی دردمون میگیره. فریاد میزنیم. خسته شدم. چرا من؟
اى آقاى من، اى آقاى من، تويى سلطان و من بنده امتحان شده و آيا در حق بنده امتحان شده جز سلطان عالم كه ترحم خواهد كرد؟
فکر میکنیم، جاودانهایم و تا ابد وقت برای جبران هست. خداحفظ کنه شنبههایی که همیشه برای آغازی در تاریخ هست.
از شنبه شروع میکنم
اى آقاى من، اى آقاى من، تويى موجود دايم ازلى و من موجودى زوال پذير و آيا در حق موجودى زوال پذير جز ذات دايم ازلى كه ترحم خواهد كرد؟
گاهی چه هول برمون میداره، کسی هستیم!
نیستیم؟
پس داستان حضور روح الهی در ما چی میشه؟
باز ما همان مخلوقیم
اى آقاى من، اى آقاى من، تويى آفريننده من و من مخلوق توام و آيا در حق مخلوق جز آفريننده او كه ترحم خواهد كرد؟
خداوندا قدری به قاعدة قدر بزرگی، خودت برای ما رقم بزن
آمین
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر