روزی که گفت باش
شاید هیچ نمیدانستم؟
شاید به اسرار ازل واقف بودم؟
شاید خود خدا بودم؟
شاید هیچکس نبودم؟
یک اسم؟
هزاران اسم؟
یک عشق، هزاران عشق شکستم و خریدم
پشت نامم سیب تلخ پنهان شدم.
نه نام بودم،
نه خودم بودم.
با من بیا، با هیچکس
دستم را بگیر، دنیایم ببین
شبهایش ستاره باران است و من بر این بلندا گیسو به باد میسپارم و از پی ابرها میروم
و دل
به شب میسپارم
با من بیا
اینجا سرزمین من است.
نامش عشق!
نانش مهر!
بامش لطف!
با من بیا
دستم را بگیر
دست خالی
ولی، گرم!
زنده!
ولی، میرا
دنبالم بیا
شاید، این سفر آخر بود؟
شاید، این نقاب آخر؟
شاید، تازه سفر اول بود؟!
فاصلة بودن اولین تا آخرین شاید، وسعت پوچ توهم بودنم
در زمین باشه؟
با من بیا
دنبال یک رویا
دستت را بهمن بده
نامم از یاد ببر.
به نقابم نگاه نکن.
به پیکرهام نیاندیش
با من بیا و صدای قلبم شو
کسی نیستم اما،
من؛ در اینک
هستم
شاید هیچ نمیدانستم؟
شاید به اسرار ازل واقف بودم؟
شاید خود خدا بودم؟
شاید هیچکس نبودم؟
یک اسم؟
هزاران اسم؟
یک عشق، هزاران عشق شکستم و خریدم
پشت نامم سیب تلخ پنهان شدم.
نه نام بودم،
نه خودم بودم.
با من بیا، با هیچکس
دستم را بگیر، دنیایم ببین
شبهایش ستاره باران است و من بر این بلندا گیسو به باد میسپارم و از پی ابرها میروم
و دل
به شب میسپارم
با من بیا
اینجا سرزمین من است.
نامش عشق!
نانش مهر!
بامش لطف!
با من بیا
دستم را بگیر
دست خالی
ولی، گرم!
زنده!
ولی، میرا
دنبالم بیا
شاید، این سفر آخر بود؟
شاید، این نقاب آخر؟
شاید، تازه سفر اول بود؟!
فاصلة بودن اولین تا آخرین شاید، وسعت پوچ توهم بودنم
در زمین باشه؟
با من بیا
دنبال یک رویا
دستت را بهمن بده
نامم از یاد ببر.
به نقابم نگاه نکن.
به پیکرهام نیاندیش
با من بیا و صدای قلبم شو
کسی نیستم اما،
من؛ در اینک
هستم