۱۳۸۷ تیر ۱۳, پنجشنبه

می‌روم


از صبح که چشم باز کردم یه جور حس تلخ در شریان‌هام بود که تا حالا این‌طور پر رنگ ندیده بودم، حس رفتن
تا حالا هر وقت یکی می‌پرسید تو چرا اینجایی و نرفتی؟
گفتم: من به ریشه‌هام وصلم
ریشه. تعبیری غلط و کهنه که در زمان و مکان تغیر معنا پیدا می‌کنه
امروز بعد از یکسال گذشته که گاهی فکر هجرت ذهنم را بازی می‌داد با تمام قصد تصمیم به کوچ گرفتم
هرچه از صبح مرور می‌کنم، کسی جز پریا نیست که مسئولش باشم. تازه در حد یک دختر خانم جوان. نه بچة کوچکی که نیاز به تر و خشک کردن داشته باشه. ریشه‌های کهنه و پوسیده را باید چید
بین کانادا و استرالیا دوران دارم. حوصله جای شلوغ ندارم. دلم می‌خواد برم یه جای دنیا و کسی خبر نداشته باشه کجا رفتم
خسته‌ام به قدر هزار هزار سال تنهایی‌ خسته‌ام
قصد باید اول با کلام اعلام بشه و بعد منتظر نشانه‌ها ماند. وسط هیاهوی افکار مهاجرانه " میترا " از کانادا زنگ زد. یکسالی بود از او بی‌خبرم. اما تماس امروز در کشاکش فکر به هجرت مثل یک نشونه بود
هنوز ذاتم به استرالیا تمایل داره
فکر جنگل‌های سبز و برف‌های بسیار در کنار هم کمی ناموزون و نگران کننده‌است برای منی که تحمل سرما ندارم
اما گرما هم هیچ خوب نیست
حالا می‌خوام از تکنیک
اذا اراد شیعا یقول له کن فیکون
استفاده کنم. اراده‌ام براین قرار گرفته، هجرت کنم. به سرزمینی که بتونم درآن آرامش داشته باشم بی‌آنکه برادر و خانواری وجود داشته باشه که ذهنم را درگیر کنه ( این تجسم من از یه جنگل سبز و کوه‌های سر به آسمان کشیده که در آن صدای بوق و ماشین نیست
هراس از صدای زنگ تلفن نیست
زنگ اف‌اف نیست و هیچی نیست
من حتی برای مردن به آرامش نیاز دارم."این هم تجسمم و حالا می‌گم":
باش
دلم می‌خواد بگم گور بابای باقی کتاب‌ها
گور بابای کتاب "عشق است " اگر نتونه هرجای دنیا چاپ و ترجمه بشه و مخاطبش را پیدا نکنه
این‌ها که بیشتر از چهار پنج هزار جلد مجوز چاپ نمی‌دن. شنیدم کانادا چهارصد هزار ایرانی داره
پس برای منم مخاطب داره
گور بابای کتاب " بهابل ".
گور پدر هر چی کتاب. من نه از دولت ایران که از ریشه‌هام قصد کندن دار.
باید دیگر بروم
با پریا بروم
می‌خواهم بروم
قصد کردم، بروم
و می‌دانم که کافی‌ست اراده کنم تا راه‌ها باز و من راهی شوم
حالا به‌نظر شما یکی مثل من می‌تونه در دیار غربت دوام بیاره؟
خودم می‌دونم غریب‌تر از اینجا نخواهم بود
من می‌روم

لحظه‌ی قصد

    مهم نیست کجا باشی   کافی‌ست که حقیقتن و به ذات حضور داشته باشی، قصد و اراده‌ کنی. کار تمام است. به قول بی‌بی :خواستن توانستن است.    پری...