۱۳۹۰ شهریور ۹, چهارشنبه
اشتراک در:
نظرات (Atom)
من و قمریهای خونه
یک عمر شبهای بیخوابی، چشمم به پنجره اتاق بود و گوشم به بیرون از اتاق. با اینکه اهل ساعت بازی نیستم، ساعت سرخود شدم. ساعت دو صبح ک...
یک عمر شبهای بیخوابی، چشمم به پنجره اتاق بود و گوشم به بیرون از اتاق. با اینکه اهل ساعت بازی نیستم، ساعت سرخود شدم. ساعت دو صبح ک...