۱۳۹۵ آبان ۱۱, سه‌شنبه

خبری نیست مگر تکرار



صحیح ترین جملات عالم، نمی‌دانم‌هاست.
باید ابله باشم که تا هنگام مرگ فکر کنم، فهمیدم یا سر در می‌آرم و یا حتا توانش هست تا یک قدم جلوتر را پیش‌بینی کنم. تجربه تنها وسیله و شاهراه شناخت ما از دنیا و مهم‌نر از خودماست. 
هنگامی که  ساعت 24 شنبه‌ بیست چندم شهریور سه روز بعد از سالروز میلادم، به واسطه‌ی سکته‌ی قلبی غافلگیر شدم ؛ باور نداشتم این همون دق‌البابی‌ست که همیشه ازش هراس داشتم!
 یا بچه‌ای از سر شیطنت در رو کوبیده و زده به‌چاک؟
 تو مجبوری بری و از پشت در خبر بشی. 
    شاید هم اگر بدانی همانی‌ست که عمری ازش فرار کردی اصلن به در نزدیک هم نشی و شاید هم
   به‌تمامی خود را برآن بیفکنی. 
   مانند هزاران آدمی که در ماه خودکشی می‌کنند. 
   آیا غریزه‌ی بشری من هنوز تشنه لب حیات است و شعارهای بمیریم و خلاص بشیم و اینا، حرف های از سر شیکی‌ست؟
یا واقعن سیبرآب از این تجربه‌ی گنگ و ناتمام که تا تهش
خبری نیست مگر تکرار



زمان دایره‌ای

     فکر کن زمان، خطی و مستقیم نباشه.  مثلن زمان دایره‌ای باشه و ما همیشه و تا ابد در یک زندگی تکرار شویم. غیر منطقی هم نیست.  بر اصل فیزیک،...