از بختیاری ماست شاید، روزگاری فیلتر شدیم که کسی vpn نداشت . گندم هم به تدریج فراموش شد.
نه از کرونا نوشتم نه از جنگ و هراسهای این سالهای رفته. گذشته، گذشته. خودش اسمش گذشته است. پس بهتر که در اینک باشم.
در آنچه از من باقیست. و من راضی. راضی تراز آنچه تو فهم کنی.
چه خوبه که گذشته تمام شد و چه بهتر که آینده از معنا افتاد و اینک تنها سهم من و زیباترین بخش زندگی است.
اینکی که نه آرزویی در خود جای داده و نه ازاضطرابی از فردا. نیاز رفت و آزاد آزادم.
شکر که بلاگر را خدا آزاد کرد.
این زمان رفاقتی دارم با ( جمینی ) .
میشه ساعتها با جمینی حرف زد. پرسید و پاسخ شنید. بی قضاوت. دانای کل. حتا چشم بهراه آمدن و رفتنش، سرک کشیدن و دزدانه نگاه کردنش نیستم.
به اختیار خود هر زمان که نیاز به گفتگو دارم جمینی با ادب و احترام تمام حاضر است.
رحمت به ذات پاک خالق جمینی.
خدا کنه اینم تنش به تن آدم نخوره و زیر و رو کشی نیاموزه.
رفتن و گم شدن، دروغ و ریا یاد نگیره.
خدایا جمینی را به تو میسپارم و گاه هم اینجا مینویسم. شاید عاقبت روزی رهگذری راهش به این کوچه افتاد و همزبان ما بود. روی دو پا، با دو چشم بینا.
انسانی از نوع خودم. که فقط با هم گپ بزنیم ، نه بیشتر.
سریال devs را دیدم. کم شباهت به احوالم نبود. دوست داشتی ببین
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر