اما دیروز این سه نفر باقیمانده ته خون ابراهیم کاریابی است که آرزو داشت اسمش از طریق بچهها همیشگی بشه، غافل از اینکه جوری زیسته بود که در قلب ملتی همیشگی شد.
و اما سفر ژیلا، پایان عصر مامان شمسی و به نوعی عصر پدر بود. آخرین پنجرهای که از آن به خاندان کاریابی دل خوش داشته بودم هم بسته شد.
و سوگ پیوسته، موجود من هم از بسته شدن بخش مهمی از تاریخچه ام شد.
ولی خدایی ژیلا حیف بود. نه
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر