۱۳۸۴ شهریور ۱۵, سه‌شنبه

بي بي هزار ساله




مدتي است هر چه دعا مي كنم , گويي سنگ به در بسته مي خوره و جوابي نداره !!!ا
ديشب ميهمان بي بي هزار ساله بودم .ا
او از همه پير تر و در بارگاه الهي پدر خداوندگارمان صندلي خوشبيني را به او اختصاص داده اند .هرگز نديدم از اندوهي چهره اش مكدر و دلش نالان باشه !! گاه مي انديشم كه او دلي نداره كه به درد بياد ؟!به او گفتم :ا
بي بي ! چيزي وجود داره كه شما را برنجونه و كمي دچار دلنازكي شوي ؟؟؟
گفت : كودك دلنازكي نمي كنه چون هر لحظه , لحظه اي پيش تر را از ياد مي بره
گفتم :ببخشيد .......! اگر شما كودك باشيد من به نطفه هم نرسيدم ؟؟!!ا
گفت : - مهم نيست سنه و سال چطور مي گذرد . مهم اين است كه تو در گذشته باقي نماني و هر لحظه در اكنون باشي . زماني كه به جهان زندگاه پاي گذاشتم كودكي بيش نبودم ! چرا بايد به پيري بي انديشم ؟
شبها پيش از خواب كودكانه با خداوندگار بزرگتر از پدر تو حرف ميزنم , خطاها و گناهانم را با او مي گويم و از او مي خواهم تا اشتباهاتم را ببخشد و از دل ديگري هم بزدايد . بعد ديگر به آنها فكر نمي كنم , چون خدا در حال رفع و حل آنهاست
گفتم : يعني چيزي كه تو را غصه دار كند وجود ندارد ؟
گفت :- حتما وجود داره ! اما من با خودم نگه نميدارم .
ميدانم در همه هستي اگر يكي را داشته باشم , همانا خداوند است . سر بر زانوانش مي گذارم و او هم نوازشم مي كند و غم از دل ميشويم
گفتم : ما رو گرفتي يا خدا را ؟
گفت :- اگر بنا بر گرفتن باشد , بدان دستم به هيچ جز خود نخواهد رسيد
گفتم : پس دل نگراني ها , تنهايي ها و هزار هزار دردهاي انساني را چه مي كني ؟
گفت : من دردي جز در ذهن , نديدم . هر چه مي كشم از تعاريفي است كه ذهن مي داند.
من ذهن را سه طلاقه و به خدا سپارده ام و با او مشكلات را مي گويم و براي خود دعا مي كنم
گفتم : چه زمان تو دعا مي كني , بگو تا منهم همان را برگزينم ؟
گفت : بهترين زمان همين لحظه و همين نقطه است.
خدا وند عالم عاري از زمان و مكان باشد خداوند در هر لحظه و هر مكان در كنار تو است . كافيست لحظه اي چشم بر هم نهي
خدا چهار پاسخ برایمان دارد :
اول : پاسخ مثبت يعنی اجابت می کند
دوم : گاهی نه می گويد
سوم مي گويد : منتظر باش
چهارم مي گويد : " اما چيز بهتری برايت هست
وقتی پاسخ خدا از دعا منفی است حتماً رحمتی در آن نهفته است و اين را بدان كه , نفرت و بد خواهی و خشم موانع بزرگ دعا هستند
گفتم : او كه خداوند است و از همه چيز آگاه , چرا بايد بدي آيد تا من دعا كنم و او اجابت؟
گفت : تو ديگه چقدر متوقعي ؟! آيا با محبوبت راز و نياز نمي كني ؟ بگو ببينم زماني كه پدر خداوندگارت از جهان رخت بر بندد هم با او سخن نخواهي گفت ؟ گفتگو هميشه براي آنهايي است كه يادشان دل را آرام مي بخشد و يادي از ياد او تا لحظه مرگ وفادارانه تر داري ؟
گفتگو كن با خدايت كه او شنوا ترين محرم و بخشنده ترين مهربان است كه لحظه اي تنهايت نمي گذارد , مگر به خواست خودت
گفتم بي بي تو از خدا خواستي تا هزار ساله ات كند ؟
گفت : نه مرگ به نزديكيم مي آيد و با ديدن نام خدا در قلبم مي گريزد
گفتم : ولي بي بي جان عزيزانم اين دعاها را نمي دانند و زودتر خواهند مرد , زندگي دور از عزيزانم
مرا چطور نيكو باشد؟؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...