۱۳۸۴ شهریور ۱۵, سه‌شنبه

فكر كن


فكر كن !! ا
شش 6 آلماني ( پدر و ماما و چهارتا بيبي !!) از آلمان ميان هلند و بعد
وسط زمين و آسمون توي تله كابين توريستي , بار سيمان هفتصد و پنجاه كيلويي ول بشه بياد و صاف بالاي سر اينها از هليكوپتر در بره و بيافته صاف روي تله كابين مزبور و هر شش نفر را بكشه !!!!امي توني بفهمي يعني چي ؟
..............
با چه حساب و كتابي ميشد جوري برنامه ريزي كرد كه همه اينها دقيق در يك لحظه خاص وسط يك نقطه خاص قرار بگيرند و ..........؟؟!!!ا
يعني , تا هستي در اكنون و اينجا
هر لحظه مرگ را باور داشته باش ,ولي
ماتم نگير و با زندگي زندگي كن
اين سهم اينك و اين زندگي تو است
پس مرگ را باور كن , پايان را
پس در آغاز باش و زندگي كن .
اما مرگ را باور داشته باش
كه هر لحظه در درست ترين قرار ممكن ، كنار تواست
پس با علم به آن درست زندگي كن !
شاد باش و بخند و هلهله كن , اما مرگ را باور داشته باش !
اندازه , قدر و تعداد را باور كن پس صبر را حوصله كن !از زندگي لذت ببر چون شايد ساعتي بعد نباشي . اما دلي را نشكن , چون بايد مرگ را باور داشته باشي !!!
پس به قدر و سهم خود بسنده كن و آزاده باش .
****************
آزادي , در بي آرزويي است چون از ره نياز برآيي قيمتت , پيداست ...... شمس
كي ميدونه فردا قراره چي بشه ؟؟؟!!





من و قمری‌های خونه

    یک عمر شب‌های بی‌خوابی، چشمم به پنجره اتاق بود و گوشم به بیرون از اتاق. با این‌که اهل ساعت بازی نیستم، ساعت سرخود شدم.     ساعت دو صبح ک...