۱۳۸۴ آذر ۲۰, یکشنبه

يا مرگ يا تو



از اين‌ورش كه خيري نديديم 
خدا كنه اولياء انبيا خالي نبسته باشند و اون‌طرف حداقل يه خبرايي باشه
نخند
چيه فكر مي كني خل شدم ؟
تو بگو جاي من بودي چه مي كردي ؟
يكي خنده خنده و به شوخي بهت مي گفت سرطان داري .
تازه اونم جهنم
اينكه قراره مثل يه مين قبل از خنثي كردن بتركه چه حالي داشتي
تازه اونم جهنم , اگه يكي نباشه اين وقت شب كه تازه چند ساعته فهميدي هر لحظه ممكنه بميري چه حالي مي كردي ؟
بيا دلمون رفت پي نيمه , هزار پاره شديم
نه عشق و فهميديم چي بود
نه نيمه اي در اين ميانه بود
نه مثل سكينه خانوم يا فلور جون زندگي كرديم
يك پا توي تشت رخت و يه پا در ديار فرنگ ؟
جدي كي مي تونه بگه انتخاب درست چيه
آيا اين يك انتخاب غلط نيست كه در بحراني ترين لحظات عمر يك شونه ندارم كه سر روش بذارم و بگم
من فعلا نمي خواهم بميرم
پس تلكليف آرزوهام چي ميشه
پس عشق چي
هالو من , كه دلم و به اين چهل تيكه ها خوش كردم
که يكي شون نيست الان كمي دلداريم بده
همه‌اش خالي بندي،  بي تو مي‌ميرم
جهان بدون تو هرگز
يا تو يا مرگ و الي آخر.................................

لحظه‌ی قصد

    مهم نیست کجا باشی   کافی‌ست که حقیقتن و به ذات حضور داشته باشی، قصد و اراده‌ کنی. کار تمام است. به قول بی‌بی :خواستن توانستن است.    پری...