۱۳۹۲ تیر ۱۵, شنبه

اداراه‌ی فخیمه‌ی مالیه





یادم باشد، 
اگر بنا شد بار دیگه به این جهان برگردم
و
  بنا نیست به ایران برگردم؟
 هم‌چنان زن باشم
اگر بناست همین‌جا دوباره به دنیا بیام؟
 مرد
یکی از اون سیبیل کلفتای قلدر که نتونی نگاه چشمش کنی
یادم باشد، عقیم به دنیا بیام
یادم باشد در جنگلی دور دست و تا حد ممکن دور از امکانات تکنو آلرژی
یادم باشد فقیر باشم و زشت
روحم که تغییر نمی‌کنه، بلده خودش راه باز کنه
مهم چیزهایی‌ست که در این زندگی آموختم تا دیگر بار تکرار نکنم
یادم باشد یا تا آخر عمر بی‌سواد باشم.     یا، از هیچ آزمون و درس پس دادنی نترسم
یادم باشد طوری به جهان برگردم که از اول خرداد تا اول تیر از فکر اداره دارایی دل پیچه نگیرم
یادم باشد بار دیگه از زیر بوته عمل بیام که به هیچ نقطه‌ای وابستگی نداشته باشم
یادم باشد، در عمر بعدی با داغی بر پشت دست برگردم که هرگز در طلب عشق نباشم
.................... و خیلی موارد دیگه که حوصله سربر و زمان بر می‌شه

یادم باشه،  در زندگی بعدی وابسته‌ی هیچ چیز نباشم مگر نعمت آزادگی  روحم
یادم باشه،      بار دیگه تارزانی به دنیا بیام که قرار نیست هیچ کس پیداش کنه
تنها و در جزیره‌ای دور دست





یعنی تو بگو سالی یک‌بار امتحان نهایی می‌دم
از خرداد همه‌ی ذهنم اداره‌ی دارای و ماه شریف تیر می‌شه
سال پیش که پیش دستی کردم آخرای خرداد،  خود اظهاری کردم و قبل از این‌که مجبور شم طی تیر ماه
همه‌ی کسبه و اهل محل را در راهروهای دارایی ملاقات کنم رفتم خدمت جناب، ممیزی
ذهنت بد راه نده
هم چین مالیاتی هم نمی‌دم که فکر کنی خبریه
شاید اگر بنا بود من هم مثل دیگران پای محاسبه بیام، می‌رفتم دنبال شریک تراشی و دو دره بازی

چه‌می‌دونم والا
آدم یه چیزا تو این اداراه‌ی فخیمه‌ی مالیه می‌بینه که از آدم بودن خودش شرمش می‌آد
منم از جایی درگیرش می‌شم که می‌دونم این قورباغه زشته رو بالاخره باید قورت بدم
چه دردیه؟
 همون اول ماه می‌اندازمش بالا که تا آخر تیر نصف انرژی‌م نمونه در اداراه‌ی فخیمه‌ی مالیه
اما عجب کار خوبی شده امثال
اظهارنامه رو اینترنتی پر و ارسال می‌کنی بعد با کپی مدارک و کد رهگیری تشریف می‌بری اداراه‌ی فخیمه‌ی مالیه
و اگه این ملتی که من می‌بینم تو فکر کنی از پس این تکنوآلرژی بر نیان
چی فکر کردی؟
این‌جا همان ایرانی‌ست که به همه عمر شریفش یه کورش به خودش دیده
بعد از دو هزار و چند صد سال ولش نمی‌کنن و ازش آویزونن که:
من آنم که کورش بود، قهرمان
ما چی؟
هیچی؟





درباره دولت و نظام هم همین باور را دارم
پای نق و نوق و ناله که می‌شه، یه جوری درباره‌ی همه‌اش بحث می‌کنیم که تو گویی، جمعی بیگانه از فرازمین به ایران حمله کرده و زمام امور را به دست گرفته‌اند
دولت و ملت که از هم جدا نیست
می‌گی نه؟ همین اداراه‌ی فخیمه‌ی مالیه
همین بگیر ببند ماه تیر، سر ممیزی محل تشریف برده بودن مکه معظمه
و ممیزی بنده هم هفته‌ی پیش مرخصی بودند برای مراسم حتا بندان کذا و کذا
چهارشنبه رفتم توی دفتر رئیس و می‌گم، خب این اظهارنامه‌های اینترنتی فلان ایرادش را چه کنیم؟
یه جور نگام می‌کنه که ته گویی درباره نرخ  خواروبار حرف می‌زنم
در کمال خونسردی دست‌هاش را از هم باز کرد و در حالی که می‌خندید صادقانه گفت:
ترابی: والا به‌خدا ما هم نمی‌دونیم. یه امسال رو باهاش سر کنید عوضش یک عمر راحت بشید
سی ساله همه دنیا این‌کار را کردن،‌ما تازه شروع کردیم
خلاصه که سه طبقه رو گشتم، هیچ کس هیچی از نحوه‌ی جدید پر کردن اظهارنامه‌های دیجیتال پیشخوان دولت خبر نداشت
ای رحمت به روحت کورش هخامنش که در این آب و خاک تو کم از معجزه‌ی تمام هزاره‌ها نبودی



آخی، قلبم سبک شد
یک هفته این همه حرف توی دل و زیر لبم مونده بود و چون نمی‌خواستم انرژی منفی روی مسیرم بندازم ، دم برنیاوردم
امروز کار دارایی گذشت و بغض ناگفته، شکست


 










هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...