۱۳۹۴ دی ۱۲, شنبه

نمی دانم‌ها




یه چیز بگم و برم کارگاه
هنوز و هر صبح تا چشم باز می‌کنم و تا آخرین لحظه‌ی حضور در کارگاه
هنوز و هم‌چنان با صدای شهبازی در حرکتم
نه‌که پارسال کلی سخنرانی داشتم این‌جا
گفتم نه‌که گمان برید کل ماجرا رو به زیر سوال برده باشم
خیر
تمام صحبت‌هاش رو قبول دارم و بهترین یادآوری هر لحظه است برای خودم و ذهن‌م
که من روح‌م نه جسم و ذهن‌م
و هنوز گزینه‌ی بهتری برای حفظ حضورم در لحظه‌ی حالا سراغ ندارم
چیز تازه‌ای ازش نمی‌آموزم و یا بهتره بگم مدت‌هاست نیاموختم
اما همین‌که مداوم باورها و رسیده‌های خودم رو از دهان غیر می‌شنوم
بهترین گزینه است برای حفظ حضورم در لحظه‌ی اکنون
نه تنها هم‌چنان به ایشان یا بهتره بگم به « مولانا »  گوش می دم و عمل می کنم
هم‌چنان حمایت مالی هم دارم
  هنوز پرویز شهبازی بهترین راه نجات است برای جماعت بشری

از این رو پسر جان
 من دیگه اجازه نمی‌دم منه ذهنی‌م گیر بده  
تنها حقیقت موجود این بس که ما خواهیم مرد
دیر یا زود
ولی همه بناست روزی بمیریم
و در جهانی که مرگ هر لحظه در کمین است
چه نیاز به ابدیت؟
فقط در این لحظه باش و 

مارا بس که هست




عاقبت دانستم
که در همه عمر هیچ ندانستم

حالاهم فهم کردم نه می‌دونستم
نه می‌دونم و نه خواهم دانست
که این می‌دانم‌ها ابزاری عظیم است در دستان منه ذهنی


لحظه‌ی قصد

    مهم نیست کجا باشی   کافی‌ست که حقیقتن و به ذات حضور داشته باشی، قصد و اراده‌ کنی. کار تمام است. به قول بی‌بی :خواستن توانستن است.    پری...