۱۴۰۲ آذر ۱۵, چهارشنبه

باری به‌ هر جهتی

 اصلن شدنی نیست در زندگی حد تعادل را برای هیچ نگهدارم. خوبه اختیار تنفس دستم نیست، یا یادم می رفت یا تهش را در می آوردم.

کل زندگی مشغول کشیدن آه تا وقتی اصل جنس بیاد هستم. تا رسیدن حسرت مزبور. بلافاصله چنان خودم را خفه می کنم تا رسیدن به درجه تنفر. 

وای خنده داره وقت رفتن که باور می‌کنم زندگی هم تمام شدنی بود و اصلن یک لقمه‌اش را درست نجویدم، مزه نکردم، عطرش چی بود؟  نفهمیدم. زیرا همیشه بود.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...