خواب دیدم.
در خواب من، من و تو یکی بودیم.
جفت، زن و مرد.
دوست و همزاد.
یکدل و یکزبان و یک رنگ.
عطر تنت هم عطر تن من بود و موهایت در پیشانی میرقصید و من
ذوق میکردم
در خواب من، من و تو یکی بودیم.
جفت، زن و مرد.
دوست و همزاد.
یکدل و یکزبان و یک رنگ.
عطر تنت هم عطر تن من بود و موهایت در پیشانی میرقصید و من
ذوق میکردم
در خواب من، همیشه با هم بودیم.
از زندگی های کهن تا زندگیهای آینده
من خواب دیدم.
خوابی بغض آلود و گرم که من و تو یکی هستیم
از زندگی های کهن تا زندگیهای آینده
من خواب دیدم.
خوابی بغض آلود و گرم که من و تو یکی هستیم
صبح چشم که باز کردم سرشار از عشق تو بودم. حتی عطرتنت همراهم بود! چه زیبا بود؟!
تا تجربة پیراهنت، یادم هست
گرمای نگاهت و حس حضوری که شبیه هیچکس نیست و فقط خاص تواست. و من که چطور بیتو هزارههاست آوارهآم
هزارسالة اول عهد کردم فکرت از سر به در کنم
حتی بهیادآوریت وقت مرگ
یا اینکه برگشتم تا پیدات کنم
یاد سرخ و گلگون عشق
عشقی پر از فراق و جان دادن
این را که تو را در مرگ بهخاطر آوردم و باید پیدایت کنم
مدتهاست قسم خوردم اینطور پی یافتنت خود را آواره کوچه و بیابان نکنم
عهد کردم معمولی و مثل همه فقط به عشقی ساده و زمینی اندیشه کنم
وه که به جنون میکشدم این خیال تو
یاد حضورت هنوز در پستوی جانم
و انرژی عشقت
زیر پوست تنم بالا و پایین میکند.
دلم میخواست دوباره بخوابم.
که نه.
کاش باقی عمر در خواب روم و تو در کنارم باشی
خدایا این چه خیال حزینیست که بهجانم ریختی؟
موهایم سفید شد
مثل دندانها
هزارسال
هزار بار از هزار نگاه بیتو گریختم
چشم ز خود بستم
با غیر ننشستم
کجایی؟
نکند عشق از یادت رفته باشد؟
نکند دل به گیسوی تازه عروسی بسته باشی؟
نکند عهد الست از دست گشودی و دستی دیگرگرفتی؟
نکند چشمت بر زنی اوفتاده؟
نکند بر پیرهنی رقصیده؟
نکند بر چشمی جادویی نگاه کرده باشی
نکند خواب زنی تو را برده باشد
نکند، نکند، نکندها را چه کنم؟
نکند خواب جادو تورا برده؟
نکند عهدمان از یاد بردی؟
نکند مرا فراموش کردی؟
نکند سراب باشی؟
نکند در راه نباشی؟
نکند مرا از یاد بردی و
این سفربی تو به انتها رسد؟
فقط
یکبار دیگر
به خوابم بیا
دستم بگیر و با خود ببر
تا تجربة پیراهنت، یادم هست
گرمای نگاهت و حس حضوری که شبیه هیچکس نیست و فقط خاص تواست. و من که چطور بیتو هزارههاست آوارهآم
هزارسالة اول عهد کردم فکرت از سر به در کنم
حتی بهیادآوریت وقت مرگ
یا اینکه برگشتم تا پیدات کنم
یاد سرخ و گلگون عشق
عشقی پر از فراق و جان دادن
این را که تو را در مرگ بهخاطر آوردم و باید پیدایت کنم
مدتهاست قسم خوردم اینطور پی یافتنت خود را آواره کوچه و بیابان نکنم
عهد کردم معمولی و مثل همه فقط به عشقی ساده و زمینی اندیشه کنم
وه که به جنون میکشدم این خیال تو
یاد حضورت هنوز در پستوی جانم
و انرژی عشقت
زیر پوست تنم بالا و پایین میکند.
دلم میخواست دوباره بخوابم.
که نه.
کاش باقی عمر در خواب روم و تو در کنارم باشی
خدایا این چه خیال حزینیست که بهجانم ریختی؟
موهایم سفید شد
مثل دندانها
هزارسال
هزار بار از هزار نگاه بیتو گریختم
چشم ز خود بستم
با غیر ننشستم
کجایی؟
نکند عشق از یادت رفته باشد؟
نکند دل به گیسوی تازه عروسی بسته باشی؟
نکند عهد الست از دست گشودی و دستی دیگرگرفتی؟
نکند چشمت بر زنی اوفتاده؟
نکند بر پیرهنی رقصیده؟
نکند بر چشمی جادویی نگاه کرده باشی
نکند خواب زنی تو را برده باشد
نکند، نکند، نکندها را چه کنم؟
نکند خواب جادو تورا برده؟
نکند عهدمان از یاد بردی؟
نکند مرا فراموش کردی؟
نکند سراب باشی؟
نکند در راه نباشی؟
نکند مرا از یاد بردی و
این سفربی تو به انتها رسد؟
فقط
یکبار دیگر
به خوابم بیا
دستم بگیر و با خود ببر
salam
پاسخحذفin nimeha chi mishod az hamoon aval ba ma az mamane khodemon motavaled mishodan !!!
inturi hichiki gij nemizad bara peyda kardaneshon ...
mesle kheili chiza hamishe ye paye basat bayad lang bashhe ...
سلام بانو. باز صفحه کجایی نیمه را گذاشتی؟ عمرمان بر سر این هوس به تنهایی گذشت و حقیقت را ندیدیم
پاسخحذف:)
پاسخحذف