۱۳۸۵ اردیبهشت ۶, چهارشنبه

سن يا زندگي ؟


نزديك پنجاه ساله كه اگه اسمش رو بيارم حتما خيلي ها او را مي شناسند
مثل من كه قبل تر هم مي شناختم ! تمام رفتار و حركات يك خانم واقعي را به همراه مقدار متنابهي كرشمه داشت
شايد خيلي برازنده اش نبود اما چيزهايي مي گفت كه فهميدم
انسان ها هميشه به سن شان فكر نمي كنند و در واقع سن مفهومي كاربردي براي مدت اقامت ما روي زمين است
نمي تونست احساسات اين سن رو داشته باشه ولي اينچنين ظريف دلبري كنه كه من نه تنها مشمئز نشدم بلكه مطمئن بودم حركاتش ظرافت زنونه ي خاص و زيبايي هنوز داره
با شهامت گفت : زماني به سنم فكر مي كنم كه نگاهم به آينه مي افته ولي هنوز احساس پيري نمي كنم مگر زماني كه به انتظارات اطرافيان از نحوه ي رفتار و زندگيم فكر مي كنم , مي ترسم از اينكه همه با تمام اصرار سعي دارند به من حالي كنند پير شدم ! واقعا فكر نمي كني اين خيلي شخصي و اختياري است ؟!ا
چرا ما به خودمون كه هميشه در حال سه كردنيم حق مي ديم مردم رو قضاوت كنيم و حق آزادنه انساني را براي تجربه ي زندگي ناديده مي گيريم ؟
روح سن نداره و ما هميشه فكر مي كنيم هماني هستيم كه بوديم ولي شناسنامه اين را تائيد نمي كنه , مهم اينه كه نيازي در انسان وجود داشته باشه , براي او ايجاد حق نمي كنه ؟

۲ نظر:

  1. مگه واقعا ما تو دلمون احساسمون فرق مي كنه ما با گذر زمان تجربه پيدا مي كنيم بزرگ مي شيم اما حسمون فرق نمي كنه ،‌به خدا من هنوزم عاشق مدهاي روز و رنگهاي روشنم ؟!؟ واقعا اين مردمي كه تو موقع تنهاييم سراغم نمي يان اصلا يادشون هم نيست كه ما كجاييم چه دليلي داره به حرفشون گوش بديم وقتي احساسمون هنوز تغييري نكرده

    پاسخحذف
  2. نمي تونم باور كنم كه آيينه با شناسنامه هم دسته

    پاسخحذف

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...