۱۳۸۴ بهمن ۱۱, سه‌شنبه

روياي خوشبختي



يك روز بيدار ميشيم شاديم , يك روز افتضاح ! يك روز مال ماست يك روز نيست ! ا
تا حالا شده به اين فكر كني اين چه چيزه كه ما را شاد يا غمگين مي كنه ؟
امروز يك جلسه خصوصي بين من و خودم داشتم , آخرش فهميديم :ا
من از نبود تجارب ديگران غميگينم , نبود عشق يا آقاي شوهر , داشتن بچه يا نداشتن آن ! ا
بزرگترين كشف امروز اثر و رد پاي گذشتگاني است كه روياي سرزمين ما را نوشته اند و من امروز در عصر دوهزار همچنان اين قاب رنگ و رو رفته را به سيينه مي فشرم كه يادگار نياكان من است , نه خود من !ا
باور كن ! كي گفته همه بايد با ازدواج شاد بشوند ؟
كي گفته بچه داشتن يعني نهايت خوشبختي ؟
يا داشتن و نداشتن مدارك تحصيلي و يا خانه و ماشين و چمي دونم هر چه كه رنگ پول داشته باشه .ا
اشتباه نكن پول ابزار خوبي است , منهم ندارش نيستم . اما در عين داشتنش هم شاد نيستم !ا
وقتي عاشقم مدتي همه چيز تغيير مي كنه و بعد دوباره عادي ميشه و رنگ و بوي عشق ميره , چون شايد شبيه عشق هاي ديگران مثلا شمسي خانم يا زي زي جون نيست ؟
چرا من هنوز نمي دونم چه چيز رويايي است كه من براي آن به جهان پا گذاشته ام ؟
تا كي بايد با الگوهاي چهارصد سال پيش احساس خوشبختي و شادي داشته باشيم ؟ مگر آنها از اوضاع و احوال ما در اين عصر آگاهي داشتند ؟ با اين ترشي هفتي بيجار ماهواره و اينترنت كه همگي بين آرزوهاي هزار رنگ مردم جهان خودمان را هم گم و فراموش كرده ايم ؟
خانم بريتني با اينهمه سر و صدا وضع حمل مي كنه , بعد مي خواني كه خانم دوباره تازه نامزد كرد !ا
نيكول كيد من براي پوز زني شوهر قبلي با يكي نامزد مي كنه و قراره براي هزارمين بار ازدواج كنه !ا
خدايي اش ما زندگي مي كنيم , يا اينها ؟
تنها نجات حال من عشق است !ا
بي تملك و خودخواهي , تو چطور ؟

۱۳۸۴ بهمن ۸, شنبه

من و سكينه


از اينورش كه خيري نديديم !
خدا كنه اولياء و انبياء خالي روحاني نبسته باشند و آنطرف خبرايي باشه ! نخند !! چيه فكر مي كني خل شدم ؟
دلمون رفت پي نيمه بازي , هزار پاره شدم ! ا
نه عشق را فهميدم چي بود و نه نيمه اي در كار بود
نه مثل سكينه خانوم يا فلور جون زندگي كرديم كه يك پا در تشت رختشويي و يك پا در فرنگ , نه مثل شُعارهاي مان : من آنم كه رستم بود پهلوان و چي , چي حافظا !
نه يزيدي ها خواستنمون نه حسيني هاش : صلوات
در هيچ لحظه شو نه اي كه سر روش بذارم و بگم : منهم يك شانه دارم !ا
هالو من , كه دلم و به اين چهل تيكه ها خوش كردم كه يكي شون نيست و همه خالي بندي هاي هنر هفتمي : - بي تو مي مير
جهان بدون تو هرگز
يا تو يا مرگ و الي آخر.................................ا

۱۳۸۴ بهمن ۷, جمعه

زندگي


زندگی خالی است ان را پر کن
زندگی یک مشکل است با ان روبرو شو
زندگی یک معادله است موازنه کن
زندگی یک معما است ان را حل کن
زندگی یک تجربه است ان را مرور کن
زندگی یک مبارزه است قبول کن
زندگی یک کشتی است با ان دریا نوردی کن
زندگی یک سوال است ان را جواب بده
زندگی یک موفقیت است لذت ببر
زندگی یک بازی است برنده و پیروز شو
زندگی یک هدیه است ان را دریافت کن

۱۳۸۴ بهمن ۶, پنجشنبه

لاتا الات







خدايا اگه بلد نبودي كه دلي به خاطر من خلق كني
پس دلي كه به من دادي را پس بگير تا خالي نمونه




مي دونم يه چيزهايي هست كه اگه نباشه مهم نيست و اگه باشه عالي است
يه چيزهايي هم هست بود و نبودش زياد مهم نيست
يه چيزهايي هست كه اگه باشه تو خوشبختري ,ولي اگه نبود بدبخت تر نمي شي
يه چيزي هست ، كه اگه باشه تو خوشبخت تريني , مثل : عشق
يه چيزي هم هست كه اگه نباشه تو بدبختي , چون عشق نداري



هر بار فكر مي كنم 

خيلي زرنگم و دارم سر طرف و گول مي مالم
درست همان زماني بوده كه او هم فكر مي كرده , داره سرم را گول مي ماله



گفتند : ماه رمضان است , ماه خداست !
گشتم و در تقويم روز و ماه هاي خدا را علامت زدم 

تا باقي ايام
به حال خود باشم


اگر روزي كه به دنيا آمدم 

گفته بودند چه مسير دشواري در پيش دارم
شايد از همان راه برگشته بودم


دفتر خاطرات عشقي تمام شد و دفتري نخريدم تا مجبور نباشم
دنبال عشق بگردم

هميشه عاشق سايه ها مي شدم , عشق هاي كوتاه تا روشني آفتاب
كه سايه ها مي رفتند

از فواره ياد گرفتم : هميشه بپرم حتا اگر :ا
هرگز قدم به آسمان نرسه

۱۳۸۴ بهمن ۴, سه‌شنبه

مرگ و آغاز




اگه بغض داشته باشي , طوري كه بخواهي خفه بشي و نتوني بغضت را خالي كني و از
تو هم خيلي بعيد باشه امل بازي در بياري و بزني زير گريه ودلت بخواد از زور گريه سرت و از پنجره ببري بيرون و فرياد بزني : بابا داستان همه اش بر سر كودكي من است كه با او كم رنگ تر شد
اينطوري كه ميگم همه ي ما يك بغل كم داريم كه ميشد از ته دل سرم روي سينه اش مي گذاشتم و از ته دل اين بغض كوفتي را كه در رودروايسي گير كرده را خلاصش كنم و احساس نكنم چقدر تنهام !!!ا
باور كنيم , مرگ پايان نيلوفر نيست !ا
صداي سوت قطاري است شايد كه به ناگاه تو را مي خواند
مرگ شايد تولد دوباره ي يك ياسمن باشد ؟
حتا مي تواند آغاز شبهاي نورباراني گردد كه هميشه در خيال تصور مي كنيم ؟
مرگ پايان نيست .ا

اين بغل چيست ؟





چه درونم تنهاست


سلامي با طعم طالبي نيمه خنك
خيلي سردش مزه اش ديگه معلوم نيست
گرمش هم كه مالي نيست 
پس نيم بند خنك باشه كه نه دل لرزد و نه ترسد
يه چيز مي خوام بگم فقط جون مادرتون فردا نكنيد  پيرهن عثمان ! از حالا گفته باشم
تا حالا شده دلت  فقط یک بغل بخواد ؟
صبر كن . 
زود ذوق نكني بگي آره بابا بيا ما از صبح تا شب همين طور بغل مي ديم و مي گيريم!
بغل
نه هر بغلي ! يك بغل گرم، مهربون،آشنا، امن، دوست داشتني، وسيع و فراخ كه براي همه ي دنيا جا داشته باشه
ها،همين
بغلي كه به تو مي‌گه: تو دوست داشتني هستي، ولي نه براي اتاق خوابم
بغل كردني هستي، اما نه براي شهوتم
بغل كردني هستي،  چون بغل من  تو را کم داره
يا اينكه بغل كردني هستي چون، من به تو احتياج دارم . همونطور كه تو به او نياز داري
فكر كن تو بتوني هر وقت كه حس مي كني چقدر تنهايي به اون پناه ببري و از ياد ببري كه تنهايي !
نمي دوني چه مزه‌اي داره ؟! 
حالا از همه ي اينها كه بگذريم . 
بي شوق اين بغل نه برجي بالا مي‌ره نه اكتشافي انجام مي‌شه، نه شعري سروده و نه متني نوشته مي‌شه . 
بي اون به سختي مي‌شه درك كرد كه چرا زمين گرده؟
چرا شب تاريك؟
يا چرا زمان گاهي كش مي‌اد و گاه كوتاه می‌شه؟
قبل از بيگ بنگ چه خبر بود و چرا منارجنبون كجه؟
يا خدا كي سر شيطون رو كلاه گذاشت كه اون شاكي شد؟
 در اولين فرصت كه اين بغل امن و راه گشا را پيدا كنم، حتما سر در ميارم كه کی   سر کی و كلاه گذاشت
 يا اصلا حوا به آدم گفت سيب و بخور يا آدم؟
 خيلي مهمه شوخي نگير! 
تازه شايد بتونم راز عبور از زمان یا جاودان شدن در لحظه درك كنم!
پس ديدي اين بغل چه معجزه هايي كه نمي كنه؟
خدا را چه ديدي شايد تونستم جايزه ي ادبي نوبل را هم بگيرم؟
حالا هر كي اين بغل و داره سفت نگه شداره از دستش نده
اونايي هم كه ندارند بايد بگم:
 اگه تا حالا نتونستي داشته باشي .
كمي از خودت كم كن و بيا پايين تر كه يكي اون پايين منتظره 
تا تويي كه انقدر رفتي بالا يك روز از كنارش عبور كني و او را ببيني
چون بي اون نه صبح مي توني با نيش باز به روز سلام بدي و
نه شب مي توني با دل خوش به خواب بري!!!!!!!!!ا

۱۳۸۴ بهمن ۳, دوشنبه

ابراهيمي بودن


و اكنون، ابراهيمي، و اسماعيلت را به قربانگاه آورده‌اي
اسماعيل توكيست؟
 چيست؟ مقامت؟
آبرويت؟ شغلت؟ پولت؟ خانه‌ات؟ باغت؟ اتومبيلت؟ خانواده‌ات؟ علمت؟
درجه‌ات؟ هنرت؟ روحانيتت؟ لباست؟ نامت؟ نشانت؟ جانت؟
جوانيت؟ زيبايي‌ات؟ و .... من چه مي‌دانم؟
اين را بايد خود بداني و خدايت. من فقط مي‌توانم نشاني‌هايش را به تو بدهم، آنچه تو را در راه ايمان ضعيف مي‌كند، آنچه تو را در راه مسئوليت به ترديد مي افكند،آنچه دلبستگي‌اش نمي‌گذارد تا پيام حق را بشنوي و حقيقت را اعتراف كني، آنچه تو را به توجيه و تاويل‌هاي مصلحت‌جويانه و ... به فرار مي‌كشاند و عشق به او كور و كرت مي‌كند و بالاخره آنچه براي از دست ندادنش، همه دستاوردهاي ابراهيم وارت را از دست مي دهي، او اسماعيل تو است! 
اسماعيل تو ممكن است يك شخص باشد يا يك شيئي، يا حالت، يا يك وضع، و يا حتي يك نقطه ضعف! 
تو خود آن را هر كه هست و هر چه هست بايد به مِني آوري و براي قرباني انتخاب كني
چه: ذبح گوسفند به جاي اسماعيل قرباني است، و ذبح گوسفند به جاي گوسفند قصابي!!!
دکتر علي شريعتي

تشكر


از همراهي دوستاني كه در اين سوگ مرا تنها نگذاشتند , از تاج گل هايي كه فرستاديد و
چند نفري كه زحمت كشيده بودند و به مسجد آمدند ايميل , اس _ ام _ اس و يا تلفني .... جاي خالي برادر را در نبود تلخ او سبز نگه داشتند , سپاسگزارم
و همينطور از خداوندي كه دوستاني اين چنين در مسير ارزانيم كرد شاكر و ساجد

۱۳۸۴ بهمن ۲, یکشنبه

از من به تو اي نور ديده از تقلب كسي ضرر نديده


اگر مي خواهيد در كارهايتان ممتاز و برجسته باشيد ، بطور خستگي ناپذير ، تلاش كنيد كمتر بخوابيد و بيكار نمانيد زيرا درصدر قرار گرفتن و ممتاز بودن مستلزم همتي والاست
ابخواه ، ياد بگير ، امتحان كن
براي رسيدن بخوشي بزرگتر بايد از خوشي ها كوچك تر صرفه نظر كرد
از آناني كه سعي دارند جاه طلبيهايتان را تحقير كنند دوري كنيد انسانهاي ناچيز هميشه چنين عكس العملي نشان مي دهند در حالي كه اشخاص بزرگ سعي دارند با رفتار خود احساس به عظمت رسيدن را در شما تقويت كنند
آنچه هستيد بهتر شما را معرفي مي كند تا آنچه مي گوييد
دوست واقعي هر كس عقل اوست و دشمنش جهالت و ناداني
حفظ آرامش در حضورديگران و ناديده گرفتن هر گونه تاييد و تصويب و سر انجام به كنترل در آوردن مشكلات رواني تاثيري حيات بخش بر انسان مي گذارد
افكارتان را پيشاپيش بر موفقيت متمركز كنيد
با تمركز بر استعداد و توانايي و امكانات خود نيروي درونيتان را تقويت كنيد
- سعي كنيد تكرار كلمات اميد بخش و دلگرم كننده روحيه خود را از هر نظر قويتر كنيد
در پي هدفتان باشيد و فكرتاييد از جانب ديگران را از خود دور سازيد
از شكست ها هراسي بدل راه ندهيد زيرا شكست آغاز پيروزي است
اميد ، ايمان را باور داشته باشيد و آن را شعار خود سازيد
دائما به خود تلقين كنيد كه من مي توانم راه حل هر مشكلي را پيدا كنم
از ميان هدفهايتان آن هدفي را برگزينيد كه اميد بيشتري به مو فقيتش داريد
براي رفع هر مشكلي به مغزتان رجوع كنيد و از آن كمك بخواهيد
بزرگترين فن زندگي استفاده از فرصتهاي بي نظير است كه براي ما پيش مي آيد
ما بوسيله انديشه هاي خود ترقي مي كنيم و از نردبان تصوري كه از خويشن داريم بالا مي رويم

راز عشق


راز عشق 1
در تواضع است . این صفت به هیچ وجه نشانه تظاهر نیست. بلکه نشان دهنده احساس و تفکری قوی است. میان دو نفری که یکدیگر را دوست دارند، تواضع مانند جویبار آرامی است که چشمه محبت آنها را تازه و با طراوت نگه میدارد

راز عشق در احترام متقابل است. احساسات متغیر اند، اما احترام دو طرف ثابت می ماند . اگر عقاید شریک زندگی ات با عقاید تو متفاوت است ، با احترام به نظریاتش گوش کن . احترام باعث می شود که او بتواند خودش باشد . -ا
راز عشق در این است که به یکدیگر سخت نگیرید . عشقی که آزادانه هدیه نشود اسارت است

راز عشق در این است که هر روز کاری کنی که شریک زندگی ات را خوشحال کند ،کاری مثل دادن هدیه ای کوچک ،تحسین ، لبخندی از روی محبت . نگذار که جویبار محبت از کمی باران ، بخشکد.ا

راز عشق در این است که رابطه تان را مانند یک باغ ، با محبت تزئین کنید . بذر علاقه ها و عقیده های تازه را بکار که زیبایی بروید . ضمنا فراموش نکن که باغ را باید هرس کرد ، مبادا غنچه های گل پوشیده از علف های هرز عادت شود . برای اینکه عشق همواره با طراوت بماند فباید به آن مثل هنر خلاقانه نگاه کرد .ا

راز عشق در خوش مشربی است . شوخی با دیگران را فراموش نکن ، در ضمن مراقب شوخی هایت هم باش . شوخی نا پسند نکن . شوخی باید از روی حسن نیت باشد ،نه نیشدار .ا

راز عشق در این است که طرف مقابلت را تحسین کنی . هر گز با فرض این که خودش این چیز ها را می داند ،از تحسین غافل نشو . مشکلی پیش نخواهد آمد اگر بار ها با خلوص نیت بگویی : دوستت دارم . گر چه احساسات بشری به قدمت نسل بشر است ، اما کلمات همواره تازه و جوان خواهند ماند . -ا
راز عشق در توجه کردن به لحن صدا است برای تقویت گیرایی صدا ، باید آنرا از قلب برآورید ، سپس رهایش کنید تا بلند بشود وبه سمت پیشانی برود تار های صوتی را آرام و رها نگه دار . اگر احساسات قلبی ات را به وسیله صدا بیان کنی ، آن صدا باعث ایجاد شادی در دیگری خواهد شد .ا

۱۳۸۴ دی ۲۹, پنجشنبه

عيب عاشق




برات بگم رزي جون
از جايي كه خاصيت عشق اين است كه عيب هنر نمايد

ميتونيم برعكس اين جملات را از
ديد يك عاشق نگاه كنيم
****
ببين من اصلا نمي خوام ببينمت
اين با ادبانه نمي خوام ريختت و ببينم هرگز بود
اما براي يك عاشق يعني
ببين چقدر مغروره
همين كارهاش ديوونه ام كرده
ميترسه از دلش با خبر بشم
بهتره ديگه همديگه را نبينيم , ادامه اين وضع غير ممكنه
ببين , داره اهلي ميشي , ترسيده يه جوري گرفتار بشه كه نتونه
بي من زندگي كنه
طفلي حق داره با اين اوضاع اقتصادي كجا جوونها مي تونند زن بگيرند ؟
وگر نه من مي موندم تنها ؟
****
هر چي ديشب گرفتمت اشغال بودي
ا: خوب ديگه حال مي كردم اشغال باشم
ا: فكر نمي كردم از اينكه اونروز اشغال بودم انقدر شاكي باشه ! داره تلافي مي كنه
وگرنه من از دلش خبر دارم

۱۳۸۴ دی ۲۸, چهارشنبه

دروغ هاي عاشقونه



دروغ هاي متداول برخي پسران به دختران همراه با معاني آنها
دروغ: بعدا" باهات تماس مي گيرم
معني: ديگه هيچ وقت منو نمي بيني

دروغ: تو قسمتي از وجود مني- نمي دوني تا چه اندازه دوستت دارم
معني: تو براي من به اندازه کافي زيبا، باهوش و پولدار نيستي ميزارمت کنار

دروغ: اون دختر هيچ تيريپي با من نداره - ما فقط دوست معمولي هستيم
معني: عاشقشم

دروغ: من ترو براي وجود خودت دوست دارم
معني: من فقط دنبال سکس هستم

دروغ: آخر اين هفته با دوستام داريم ميريم کوه
معني: داريم ميريم دختر بازي

دروغ: مي توني 5 هزار تومن بهم قرض بدي؟ تا آخر هفته بهت برميگردونم
معني: پولتو ببوس و باهاش خداحافظي کن

اين هم شايد بزرگترين دروغي باشد که تا بحال گفته شده
دروغ: قول ميدم تا زمانيکه مرگ مارو از هم جدا نکرده عاشقت باشم، باهات صادق باشم و ازت نگهداري کنم
معني: ازت ميخوام لباسامو بشوري، خونمو تميز کني، غذا برام بپزي، وقتي مريض ميشم ازم پرستاري کني، از بچه هام مراقبت کني، به دوستام و خـانوادم سـرويـس بدي
هر وقت بخوام ميـرم با دوسـتــام و دخـتـراي ديـگـه گـردش، هيچوقت پول بـهت نمي دم و هيچ کلمه خوشـحال کنـنده اي بـهت نخواهم گفت و هيچ کاري که براي تو جالب باشه انجام نخواهم داد

۱۳۸۴ دی ۲۷, سه‌شنبه

كوچه ي دلتنگي



كمی دلتنگم و
گاه اندكی كودك
به همين خاطر روحم كمی دلنازكی دارد و گه بی تاب
دلم حياط قديمی پدر می خواهد كه
سبز بود و صميمی
سيبهايش گلاب بودند و شيرين
و خاطره عصرهای تابستان كه نم ميزد
باغچه ي كودكي را به عشق و شبدر وانگور تابستان
لاله عباسی و شاه پسند حافظ و شاهنامه كه همه ياد پدرباخود دارند كه
شبی باد آن را به انتهای خاطراتم برد وديگرباز نگشت ومن برای هميشه تنها ماندم
در پس جانماز سفيد مادر عطر ياس راضقي
چادر عشق بود
و نوازشش اميد دل كودك من
چه خوب بود كه هرگز بزرگ نمي شدم و
هميشه ميان گيسوانش
گم مي شدم
شب از چيزي نمي ترسيدم كه پدر رستم شاهنامه بود
و ديو را به اين خانه راه نبود

صبح لطيف بود و بوي بربري مي داد و شب عطر هندوانه

۱۳۸۴ دی ۲۴, شنبه

انسان


لازم نيست كسي به غير از خودتان باشيد فقط كافي است از كسي كه قبلاً بوده ايد بهتر باشيد
****
يك همسر فقط همراه آدم نيست او كل تقدير است
*****
انسان عاشق زيبايي نمي شود بلكه آنچه عاشقش مي شود در نظرش زيباست
*****

زندگي آن نيست كه هر چه مي خواهيد داشته باشيد بلكه آن است كه هر چه داريد بخواهيد
****
كسي كه نمي تواند احمق شود نمي تواند عاقل باشد
***
بزرگي را به كس نمي بخشند بايد خود آن را به دست آوري
***
گاهي اوقات در زندگي خيلي زود دير مي شود

*****
براي اينكه بزرگ باشي نخست كوچك بودن را تجربه كن
***
هر كس با حق گلاويز شود حق او را به زمين مي افكند
***
هرگز به دنبال كسي نبوده ام كه بتوانم با او زندگي كنم
***
بلكه به دنبال كسي بودم كه نتوانم بي او زندگي كنم

۱۳۸۴ دی ۲۲, پنجشنبه

عشق و برف




قسم , قسم به ساعت عاشقي
قسم به نگاه عاشقانه
قسم به انتظار شبانه
قسم به نفس , نفس عشق
قسم به عطر خوش عشق
قسم به ستاره و قسم به ماه
قسم به جادوي بزرگ اين خدا
رفتم كنار پنجره كه برف را نگاه كنم و دو تا شاخ درآوردم و شدم شبيه رستم ! فكر كن !!! ا
اين عشق , اين قريضه چه معجوني است كه , نه برف مي شناسه نه سرما , نه گرما و نه باران ونه برف
داستان از اين قرار بود كه : سرم را بردم بالا تو نخ برف و آسمون بودم كه چشمم افتاد به سه كبوتر , فكر كن صبح كه برنج پاشيدم در ايوان گفتم : برف كه بند بره ميان و مي خورند !ا
ولي چه ابلهي بودم من ! سه تا كبوتر در آسمون بودند كه دو تا گذاشته بودند تو اين برف دنبال اون يكي كه از قرائن پيدا بود ماده است . يكربع تمام سرم به آسمان بود و مبارزه ي تنگاتنگ آن دو كبوتر, نر را در اين سرما كه آبشار بيست و پنج متري را در ژاپن منجمد كرده را شاهد بود كه : ماده كلاسي گذاشته بود و نر ها در نبرد دلبري به دنبالش !ا
ديگه ميشه به بچه هاي چهارده پونزده ساله بگي : چرا عاشق اون پسر همسايه ميشي ؟
از خودم در آينه بپرسم كه چرا بي عشق اينچنين افسرده مي شوم و از پسر روبرويي بپرسم كه : چرا چشم از پنجره برنميداره ؟
خدايش ما كه اشرف مخلوقاتيم چرا از اين كبوترها وامونديم , چرا كحسي نيست كه با شهامت سر بلند كنه , توي چشات ذل بزنه , نگاهت كنه و با اعتقاد بگه : دوستت دارم
براي همه ي چيزهايي كه هستي
براي همه اون چيزها كه نداري و با هم كامل ميشيم
براي امنيتي كه توي چشمات هست
براي باوري كه به من داري
براي صميميت و مهري كه به زندگيم دادي
براي خاطر اون فكر كه وقت بيداري بسراغم مياد و ميگه كه هستي
چرا ما جرات عشق ورزي نداريم ؟

۱۳۸۴ دی ۲۱, چهارشنبه

تخم جن




نام : هاني . ....معروف به :..... بيبی
چهار ساله ...از نوع , تخم جن ......!دختر , فخري خانم همسايه بغلي . امشب پيش منه تا پدر و مادر مهربونش , خوب و
سير خدمت هم برسند و يكي پيروز از گود بياد بيرون
من كه عادت به اين پديده هاي نوظهور , بچه آزمايشگاهي ندارم ,
خودت بايد حدس بزني چي ميشه  
*****
گفتم : ساعت دوازده گذشته .... بيبي جون لالا نداره ؟
بيبي : تازه هنوز سيريال اون آقا پليس كه سيبلان مخسره داره رو نديدم كه :ا
بیبي جون پوآرو زبان اصلي است و ساعتش براي سن شما نيست .ا
همين موقع بود كه موبايل آخرين مدل بيبي جون زنگ زد و با كمال تعجب نيم ساعت مكالمه , جيش, بوس ,لالا به درازاكشيد و بعد از كلي ضر , ضر مكالمه تموم شد .ا
بيبي جون شما بخواب روي تخت, خاله مامان مياد دنبالت  
بيبي : ولي منكه ( سيدي _ منم ) و نياوردم كه بخوابم ! 
حالا امشب گوش نده , بخواب  
بيبي : من , اصن مامانم و مي خوام , منو بي بر خونمون , مامااااااااااااااااااااااان ! 
نوكر پدرتم ,بيا خاله برات يه قصه بگه , بخواب  
بيبي : گيصه دوس دارم .ا
يكي بود يكي نبود ؟ بيبي : چي , يكي بوده , بعديش يكي نبوده ؟
بيبي جون , همه قصه هاي عالم از لحظه اي شروع شد كه , يكي بود و چون كس ديگه نبود , رفت و يك قصه اي ساخت .غير از خدا , هيچي نبود .ا
بيبي : تو كه الاني گفتي : يكي بوده !!! 
خب اونكه خدا بود و هميشه بوده ولي يك نفري هم بوده  
بيبي : پس اگه يكي ديگه هم بوده , خدا كه تهنا نبوده ؟ 
عزيزم قصه است گوش كن , گير نده 
بيبي : پس يعني , فقط خداي تهنا بوده , بعدم هيشكي نبوده
پس از كجا فهميده بود كه خداست ؟
خدا , خداست , چون خداست  
بیبي: خوب باقيش و بگو
 بزرگترا تا كم ميارن 
 چيشاشون اين شكلي ميشه و اخمو ميشن 
فميدم خودتم نمي دوني  
آره داشتم مي گفتم : يكي بود , يكي نبود , غير از خدا هيچكس نبود . يه آقا گرگه اي بو د
بيبي : اه تو كه الاني گفتي : غير از خدا هيچكس نبود ؟ چيطوره گورگه بود ؟
یه چيزهايي بود , فقط آدم نبوده , يه گرگه اي بود كه خيلي شيطون بود 
بيبي : پس شيطونم كه بوده ؟ !ا
عزيزم چشمات و ببند , به قصه گوش بده , اول همه قصه ها , اين را ميگن ! 
بيبي : يعني ماه و زمينم نبود ؟
چرا اون ها از خيلي قبل تر بودن
بیبی : نخيرم , مامان فخريم ميگه :
اول هفته آسيمون و سيتاره ها رو ساخت آخر هفته هم آدم و ساخت واسه همين آدم آخر هفته كار نمي كنه !!
پس ديدي عبضي گفتي
اگه ماه بوده , آدم هم بوده
تو بچه اي , يا نكير و منكر شب اول قبر ؟!! بگير بخواب ديوونه ام كردي
بيبي : ديگه گيصه نميگي ؟ نه ! تو يه قصه بگو ,منو خواب كن , لنگ و انداختم !
 غلط نكنم اين مامان و بابات هم تو ديوونه كرده باشي كه دارن هم ديگه رو مي كشن
بيبي : حالا يه گيصه بگو تا خوابم ببره
اوني كه با اين قصه ها خواب ميشد , بچه هاي زمان ما بود 
 ببخش بيبي جان
 قصه هاي من از رده خارجه , شما بچه هاي اينترنت و ماهواره , بالغ پا به دنيا مي گذارين !!ا
ما يك ساعت فيلم و مي ديديم تا قبل از ( د_ اند ) آرتيسته خانومه رو ماچ كنه , فيلم هاي شما از اتاق خواب شروع
ميشه , وسط فيلم موضوع تازه معلوم ميشه ؟



۱۳۸۴ دی ۱۸, یکشنبه

تاسوعا با سالاد ولنتاين





تاسوعا با سالاد ولنتاين
واي كه چه روز غم انگيزي است براي شيعيان , منكه تا به حال براي اين امام حسين تشنه لب گريه نكرده بودم 

امروز دلي سير از عزا درآوردم
به نظرم نه حسين و نه هفتاد و دو تن معروف گريه زاري ندارند .

مرداني كه به استقبال مرگ با عزت مي روند
 هماناني هستند كه بر منيت يا نفس , مثل عيسي خط بطلان كشيدند
 مسيح مصلوب بر منيت انسان شد و صليب منيت خط خورده ي مسيح
حسين شهيد حرمت نام جدش محمد و ايمان به انسان خدايي شد كه سر برابر هيچ مخلوقي خم نكرد حتا به وقت مرگ
پس من كمتر از آنم كه براي هيچ شهيدي اشكي بريزم ! 

اما بشنويد از اشكهاي من
تاسوعا با سالاد ولنتاين و قرار در هيئت
واقعا فكر مي كني چند تا از اين دختر و پسر ها امروز به ياد حسين بودند ؟
حالا حسين صد بار ديگه هفتاد هزار خاندان ديگه را هم شهيد كنه , فكر مي كني اينها روز ولنتاين را به تا سوعا يا عاشوراي حسين خواهند داد
اوليا الله و معصومين , انبياء تازه شامل وحي قرار گرفته , بار رسالت بر زمين نهيد كه ماهواره و اينترنت ماست ها به كوزه ريخت و پشم ها را وا تابيد
امروز , امشب كجا عشق را در كاسه ي نذري مي بخشند ؟
درود بر حكومت عشق بر انسان
Happy valentine

۱۳۸۴ دی ۱۷, شنبه

زندگي كن



زندگي واقعيت است،آنرا در ضربان قلب و در تپش نبض احساس می‌کنی
اين واقعيت همه جا هست،در گلها ،در رودخانه ها ،در ستاره ها
ولي آنها مي گويند که اينها همه اش توهم است.براي آنها واقعيات زندگي و رويا از يک جنس هستند
آنگاه خدايي براي خود خلق مي کنند ،البته هر کس خداي منطبق با تصوير ذهني خویش
براي همين است که هزاران جور خدا و رب النوع به وجود آمده است
خداهايي با چهار سر،هزار دست و غیره
اين ديگر به ذوق و سليقه و قوۀ تخيل سازندگان آنها بستگي دارد،انگار که مشغول بازي هستند
سپس به مسموم کردن ذهن ديگران مشغول مي شوند و به ترويج اين مظاهر دروغين مي پردازند
من مي گويم که تنها حقيقت موجود همان زندگي است و زندگي همان خداست چرا که هميشه و همه جا بوده است و خواهد بود
بنابراين بگذار که زندگي با همۀ تنوع اشکال ابعاد و رنگها تو را فرا بگیرد
اگر از عهدۀ اين کار ساده بر بيايي....ساده،براي اينکه تنها کاري که بايد انجام دهي اين است که خودت را در جريان زندگي رها کنی
لازم نيست خودت را در رودخانه به جلو هل دهي،بگذار که رودخانه خودش تو را به اقيانوس هدايت کند
رودخانه مسير خودش را مي شناسد
تو بايد آسده خيال و به دور از هر گونه تنش باشي
ماده و روح را از يکديگر جدا نکن.هستي يکي است،ماده و روح تنها دو روي سکه هستي ههستند
آرام و آسوده باش و با جريان رودخانه به پيش برو
در زندگي مانند يک قمارباز اهل ريسک باش،نه همچون يک تاجر حسابگر
آنوقت است که خدا و هستي را بهتر خواهي شناخت
قمارباز ريسک مي کند،حسابگري نمي کند و همۀ مالميک خود را شرط مي بندد
هیجان و دلهرۀ قمارباز را تجسم کنيد وقتي که همه چيز را شرط بسته و انتظار مي کشد و از خود مي پرسد که حالا چه اتفاقي خواهد افتاد؟
در اين لحظه پنجرهاي مي تواند گشودهشود
اين لحظه،لحظه دگرگوني جوهر و ذات انسان و رسيدن وي به شناخت است
اشو

بدون شرح


تو خواه پند گير
خواه , ملال

۱۳۸۴ دی ۱۶, جمعه

لحظه


لحظه خطرناکی است لحظه ای که :اميد جای خود را به نا اميدی می دهد
لحظه خطرناکی است لحظه ای که :عجله جای خود را به صبوری می دهد
لحظه خطرناکی است لحظه ای که :همدردی جای خود را به طرد کردن می دهد
لحظه خطرناکی است لحظه ای که :" ما " جای خود را به من و تو می دهد
لحظه خطرناکی است لحظه ای که :پريدن جای خود را به خزيدن می دهد
لحظه خطرناکی است لحظه ای که :نور جای خود را به تاريکی می دهد
لحظه خطرناکی است لحظه ای که :انسانيت جای خود را به خوی حيوانی دهد
لحظه خطرناکی است لحظه ای که :بخشش جای خود را به خشم دهد
لحظه خطرناکی است لحظه ای که :درک و تأمل جای خود را به لجبازی می دهد
لحظه خطرناکی است لحظه ای که: جمع بينی جای خود را به خود بينی می دهد
لحظه خطرناکی است لحظه ای که :صلح جای خود را به جنگ می دهد

لحظه خطرناکی است لحظه ای که :منطق جای خود را به سنت می دهد
لحظه خطرناکی است لحظه ای که :معنويات جای خود را به ماديات می دهد
لحظه خطرناکی است لحظه ای که : عشق جای خود را به هوس می دهد
لحظه خطرناکی است لحظه ای که : شراکت جای خود را به خيانت می دهد
لحظه خطرناکی است لحظه ای که :آشنائی جای خود را به غريبی می دهد
لحظه خطرناکی است لحظه ای که :صداقت جای خود را به دروغگوئی می دهد
لحظه خطرناکی است لحظه ای که :صفا و صميميت جای خود را به کينه می دهد
لحظه خطرناکی است لحظه ای که :خير رسانی جای خود را به شرارت می دهد
لحظه خطرناکی است لحظه ای که :عقل و تفکر جای خود را به تقليد می دهد
لحظه خطرناکی است لحظه ای که: زمان حال جای خود را به زمان گذشته می دهد
لحظه خطرناکی است لحظه ای که :علم و منطق جای خود را به خرافات و رسوم می دهد
لحظه خطرناكي است لحظه اي كه : اين بچه ها هستند و ما از خودخواهي مي ناليم و به جهان ناسزا مي دهيم كه : چرا تنهاییم ؟

زندگي كنيم


احساس زندگي‌
احساس پشيماني هميشگي از گذشته‌ها و احساس نگراني از اتفاقات احتمالي آينده از مخرب‌ترين احساسات منفي به شمار مي‌آيد. سطح انتظار شما از زندگي راز دستيابي به سلامت روحي است‌
اگر آرزومند شادي‌، تندرستي و آرامش خاطر هستيد، ذهن خود را به آن سمت متوجه كنيد تا با نيروي حاصل از آن فكر زيبا، مردم‌، اتفاقات و اوضاع و شرايط مناسب را براي تجلي اين نيكويي‌ها به خدمت خود دعوت كنيد. كساني كه به قضاوت اطرافيان گوش مي‌دهند از اين حقيقت غافلند كه با صرف نيروي خود در اين زمينه‌، خودشان را از آرامش و صفاي روح محروم مي‌كنند
هر كس به ديگري زيان برساند، و يا ضربه‌اي به كسي بزند بيشترين زيان را خودش خواهد ديد چرا كه هر كس در دادگاه عدل الهي در برابر اعمال نارواي خودش مسؤول است‌. از طرفي ديگر آرامش روحي خود را نيز از دست مي‌دهد و تمام موانعي را كه در برابر ديدگانش به وجود آورده است باعث مي‌شود كه افق‌هاي روشن آينده را خوب نبيند
احساس رشد در بين انسانها و ساير موجودات فرق بين مُرده و زنده است‌. پس هميشه زنده باشيد و احساس سرزندگي و نشاط را در اطراف خود پخش كنيد و قبل از مرگ خود نميريد
از مهمترين كارهايي كه به عنوان يك فرد بالغ مي‌توانيد انجام دهيد، بازگشت گاه به گاه به دوران شاد و پرانرژي كودكي است‌. در درون همة ما گنجينة بيكراني از عشق و شادماني و نعمت وجود دارد كه مي‌تواند آنچه را كه در آرزوي آنيم برايمان فراهم كند.
هرگاه خود را مسؤول تصميمات خود بدانيد از هر جهت اختيار دنياي خود را به دست گرفته‌ايد
شما هميشه با خويشتن خويش تنهاييد. اما تنها زماني خود را بي‌كس و غريب احساس مي‌كنيد كه خودتان را دوست نداشته باشيد.
عشق شما در قلبتان لانه دارد. اين عشق از آن شماست‌
شما مي‌توانيد خود را از عشق و محبت لبريز كنيد و دلپذيرترين و رضايت‌بخش‌ترين احساسات را در دل پرورش دهيد. هنگامي كه شاد و مثبت و با حوصله هستيد واكنش‌هاي شيميايي بدن شما با زماني كه مضطرب و منفي و هراسانيد به كلي فرق دارد، نحوه تفكر شما نيز به طرز چشمگيري بر ترشح غدد بدن تأثير دارد و بر روي جسم‌تان نيز مؤثر است‌
در باطن انسان معجزه‌هايي وصف‌ناپذير نهفته است‌. براي اين كه شگفتي‌هاي دلخواه خود را در زندگي بيافرينيد بايد در نهفته‌ترين عمق وجود خود به سراغ اين طلاهاي ناب رفته و آنها را از معدن‌هاي پر رمز و رازشان استخراج كنيد
موفقيت و شادماني هر كسي در زندگي كاملاً تابع فرصت‌ها و امكاناتي نيست كه در دسترس ماست‌، بلكه متكي به باورهايي است كه در اعماق وجود ماست و ما به آن اعتقاد داريم‌. اگر كارها بر وفق مرادتان نيست از خود بپرسيد چه كرده‌ام كه با چنين سختي هايي روبه‌رو شده‌ام‌؟ چگونه بايد خودم را از اين تنگنا نجات دهم‌؟
هر رويدادي كه در زندگي با آن روبه‌رو مي‌شويم پيش نياز دست يافتن به مرحله بعدي زندگي و نشان دهنده رشد است‌، پس خسته نشويد و مبارزه كنيد. محدوديت‌هاي ما منحصر به جسم ماست‌. در دنياي انديشه و ذهن ما مانع و محدوديتي وجود ندارد. تمام اشيأ، اموال و امكانات زندگي عطاياي هستي براي خدمت به شماست نه براي آن كه شما در خدمت آنها باشيد.

راز عشق


راز اول عشق راز عشق در تواضع است
این صفت نشانه ی تظاهر نیست. بلکه نشان دهنده ی احساس وتفکری قوی است. میان دو نفری که یکدیگر را دوست دارند ، تواضع مانند جویبار آرامی است که چشمه ی محبت آنها را تازه و با طراوت نگه میدارد

راز دوم عشق راز عشق در احترام متقابل است
احساسات متغیرند،اما احترام دو طرف ثابت می ماند. اگر عقاید شریک زندگی ات با عقاید تو متفاوت است، با احترام به نظرهایش گوش کن . احترام باعث می شود که او بتواند خودش باشد
راز سوم عشق راز عشق در اين است كه به يكديگر سخت نگيريد
عشقي كه آزادانه هديه نشود ، اسارت است

راز چهارم عشق راز عشق در اين است كه رابطه تان را مانند يك باغ با محبت تزيين كنيد
بذر علاقه ها و عقيده هاي تازه بكار كه زيبايي برويد . ضمنا" فراموش نكن كه باغ را بايد هرس كرد ، مبادا غنچه هاي گل پوشيده از علف هاي هرزه ي عادت ها شود .براي آنكه عشق همواره با طراوت بماند ، بايد به آن مثل هنر ، خلاقانه نگاه كرد

راز پنجم عشق راز عشق در خوش مشربي است
شوخي با ديگران را فراموش نكن ، در ضمن مراقب شوخي ها هم باش . شوخي ناپسند نكن . شوخي بايد از روي حسن نيت باشد ، نه نيشدار

راز ششم عشق راز عشق در اين است كه هر روز كاري كني كه شريك زندگيت را خوشحال كند ، كاري مثل دادن هديه اي كوچك ، تحسين ،لبخندي از روي محبت . نگذار كه جويبار محبت تان از كمي باران ، بخشكد

راز هفتم عشق راز عشق در اين است كه حقيقت اصلي عشق ، يعني تفكر را از ياد نبري
آيا يك رابطه ي دراز مدت ، مهمتر از اختلافات كوچك و زود گذر نيست ؟
راز هشتم عشق راز عشق در اين است كه مانع بروز هيجانات منفي در وجودت شوي ، و صبر كني تا خونسردي را دوباره به ذست آوري . با اين كه احساس جلوه ي الهام است ، اما شخص عصباني نمي تواند چيز ها را با وضوح درك كند . قلبت را آرام كن تنها به اين وسيله مي تواني چيز ها را همان طور كه هستند ، دريابي
راز نهم عشق راز عشق در اين است كه طرف مقابلت را تحسين كني . هرگز با فرض اين كه خودش اين چيزها را مي داند ، از تحسين كردن غافل مشو . مشكلي پيش نخواهد آمد اگر بارها با خلوص نيت بگويي : دوستت دارم
گرچه احساسات بشري به قدمت نسل بشر است ، اما كلمات همواره تازه و جوان خواهند ماند
راز دهم عشق راز عشق در اين است كه در سكوت دست يكديگر را بگيريد . كم كم ياد مي گيريد كه بدون كلام رابطه برقرار كنيد

زمان دایره‌ای

     فکر کن زمان، خطی و مستقیم نباشه.  مثلن زمان دایره‌ای باشه و ما همیشه و تا ابد در یک زندگی تکرار شویم. غیر منطقی هم نیست.  بر اصل فیزیک،...