۱۳۸۴ بهمن ۸, شنبه

من و سكينه


از اينورش كه خيري نديديم !
خدا كنه اولياء و انبياء خالي روحاني نبسته باشند و آنطرف خبرايي باشه ! نخند !! چيه فكر مي كني خل شدم ؟
دلمون رفت پي نيمه بازي , هزار پاره شدم ! ا
نه عشق را فهميدم چي بود و نه نيمه اي در كار بود
نه مثل سكينه خانوم يا فلور جون زندگي كرديم كه يك پا در تشت رختشويي و يك پا در فرنگ , نه مثل شُعارهاي مان : من آنم كه رستم بود پهلوان و چي , چي حافظا !
نه يزيدي ها خواستنمون نه حسيني هاش : صلوات
در هيچ لحظه شو نه اي كه سر روش بذارم و بگم : منهم يك شانه دارم !ا
هالو من , كه دلم و به اين چهل تيكه ها خوش كردم كه يكي شون نيست و همه خالي بندي هاي هنر هفتمي : - بي تو مي مير
جهان بدون تو هرگز
يا تو يا مرگ و الي آخر.................................ا

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...