۱۳۹۲ اردیبهشت ۲۶, پنجشنبه

سپاسی مکرر



کف جفت دستام و هر دو زانوهام پینه بسته
 بس‌که سجده‌ی شکر کردم
تمام قد و نیم قد بندگی کردم
خدای درونم را هزاران شکر گفتم
و چه شیرینه!

اون زمونا که دایم جاده هراز ول بودم، موقع بود که وقت رفت یا برگشت
می‌خوردیم به یه هوای بد و نافرم و جاده تا 15 ساعت هم تجربه شد
اون ساعاتی که به زور کش می‌آد
هر چی می‌گذره تساعدی تایمر می‌اندازه
وارد تونل نسبیت می‌شی و با کش اومدن زمان، دلت می‌خواد زمین دهن... نه
دلت می‌خواد زیپ داشت و سینه‌ رو باز می‌کردی و قلبه رو از جا در بیاری
اما تو همه‌اش مراقبی عقلت رو نه به منطق نه به ذهن بدی
سر از محله‌ی بد ابلیس در نیاری
شک نکنی
و از همه بد تر،  اصلا بهش فکر نکنی
که این از همه دشوار تره

Je Suis un Lapin


و اما در آن لحظه‌ی مینویی که خبر خوش را می‌شنوی
همونی که دو هفته با خودت کشتی گرفتی و لپت رو جویدی و بازو گاز گرفتی که به دلت بد راه ندی
انگاری کیلو کیلو آدرنالین سرریز و دلت می‌خواد یه‌جا غش کنی
خب این خاصیت ایرونی است
مثل سیگار بعد از چای
وسط خوشی، غش
وسط ناخوشی هم، غش



 

خلاصه که بی راه نرم؛  نمی‌دونم برای چندمین بار باید از دکتر آرش جنابیان تشکر کنم
همین‌طور از دکتر شروین
که با بهترین راه‌ کار ما رو به تمرین انواع سجده مشغول داشتن
با سپاس بی‌حد و بسیار از روح الهی و مقتدر پریا که همیش می‌دونه،
سر منزل مقصود کدوم وره
ماشالله
گوش ابلیس نکبت، کیپ
چشمش هم ورقلمبیده


خدایا باز هم شکر
بسیار شکر
بی‌حد قدردان ومن بنده‌ی همیشه سر به سجده‌ی تو
می‌تونم هم‌چنان برم و در ایوان با خیال راحت
به گلدان‌ها برسم
چای تازه‌ای 
موسیقی گوش بدم






هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...