۱۴۰۴ شهریور ۱۹, چهارشنبه

کله بابا روانشناسی مدرن

 

انگار همین به اندازه‌ی کافی نبود که همه‌ی بچه‌ها باید با هوش و استعداد باشند، حالا دیگه باید مريض هم باشند؟

یا وسواس دارند، یا اوتیسم، یا بیش فعال و یا لکنت زبان دارند، یا در بچگی مورد تعرض قرار گرفته باشند،  یا اگر هم نگن در بچگی بهشون تعرض شده، باید بگن بابا مامان شون در بچگی اذیتشون کردند. 

چقدر بچه بودن در پسا عصر فرویدی دردسر ساز شده؟!

ما یا دوست داشته شده بودیم یا کم یا اصلا نه. باید با ادب و درس خوان بودیم. نمرات پایین مایه‌ی شرمندگی و یا تنبیه می‌شد.  ولی پدر و مادر فقط والدینی بودند که تا به محوطه مدرسه نزدیک نمی‌شدند،  کافی بود.

مادر من مادر من بود، زیرا جهانم نه با مادران دیگه محک می‌خورد.  نه با مادران تی‌وی نه ماهواره و نه اینترنت. دنیا مکان امن تری بود.

دهان باز میکنی به بچه‌ات بگی بالای چشمت ابرو است، انواع بیماری ردیف می‌کنه که باعثش من یا پدر گم و گورشون بودیم.

خدایی که نه بچگی جرئت داشتیم بگیم بالای چشم والده ابرو نه اکنون بالای چشم اولادمان ابرو.

بچگی ران مرغ سهم والد بود، بزرگی ران مرغ سهمیه اولاد

من این نسل سوخته بودن را بیشتر دوست دارم تا مرض هایی که اولادان امروز به خود می‌چسبانند تا از ما طلبکار باشند.

کله بابا روانشناسی مدرن...

من و قمری‌های خونه

    یک عمر شب‌های بی‌خوابی، چشمم به پنجره اتاق بود و گوشم به بیرون از اتاق. با این‌که اهل ساعت بازی نیستم، ساعت سرخود شدم.     ساعت دو صبح ک...