۱۳۸۵ فروردین ۱, سه‌شنبه

خيلي دور خيلي نزديك !ا



چيزهايي هست كه
به قدري دورند كه تو حتا از وجودشون خبر نداري!
ولي چنان نزديك كه
كافي است چشمت رو با ز كني و اون ها رو ببيني!
ستاره‌هايي رو مي بيني كه ميليون‌ها سال نوري از ما دورند و بعضي حتا مردن!
اما زماني بودند و تو
با فاصلة ميليون‌ها سال نوري مي‌توني اون‌ها رو ببيني .
اما تصويري بيش نيستند فاقد حيات
اما هستند و تو مي بيني
اما ستاره‌هايي در سحابي هاي دور
دور
چنان مرده اند كه حتي نمي‌توني ببيني
سحابي = گورستان ستاره‌ها و يا جايگاه تولد آن‌ها
كه با مرگ به همان نقطه بر مي‌گردند
مثل انسان كه روزي به نقطة آغاز بر مي‌گرده و پايان مي‌پذيره
اما ستاره‌هايي در كهكشان هاي بسيار وجود دارند كه نه هنوز
مرده اند و نه به وقت ما متولد شده اند
اما هستند و تو نمي توني درك كني
چگونه؟!
وقتي به اون‌ها فكر مي كني مي فهمي كه ستاره‌هاي مرده‌اي كه مي توني ببيني
چقدر به تو نزديكند
تا اونها كه هرگز نمي توني ببيني
تولد من چقدر دور و يا چقدر نزديك بود به وقت آسمان شب تو؟
آيا اينك به سحابي خود بازنگشته‌ام؟
آيا نيمة راهم؟ يا در ابتدا؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

زمان دایره‌ای

     فکر کن زمان، خطی و مستقیم نباشه.  مثلن زمان دایره‌ای باشه و ما همیشه و تا ابد در یک زندگی تکرار شویم. غیر منطقی هم نیست.  بر اصل فیزیک،...