۱۳۸۴ اسفند ۱۴, یکشنبه

قربانگاه


كي , از كجا فهميد اسماعيل چقدر سرسپرده به قربانگاه رفت ؟
همان قدر كه پدر, پسر را به مسلخ كشاند ؟
ابراهيم از چه اسماعيل را كشان , كشان به قربانگاه مي برد ؟
از عشق نبود كه در نهايت رضايت او باب امنيت و آسايش ماست ! خود فريبي نكنيم
انسان از زماني خدا را خواست كه در زمين احساس عدم امنيت كرد . مثل وقت كودكي كه دستم از زير چادر بلند و ليز مادر سر خورد و رها شد !ا
صادقانه گريه كردم چون : حامي گم كرده بودم !ا
حمايت از اسماعيل كه به قربانگاه مي رفت , بايد از جانب كدامين خدا مي بود ؟
يا از ابراهيم كه به مسلخ مي رفت !ا
خداي نامهربان و خشن چگونه پرستشي را سزاست كه جمع نيكي است و صفات منوره است ! اگر خدا خداي اصل نبود و تا آخر مراسم قرباني را نگاه مي كرد و گوسفندي نمي داد , آيا واقعا ابراهيم قرباني مي كرد ؟
اسماعيل همچنان گردن به سنگ داده بود ؟

۱ نظر:

  1. enghad be in oliya alah gir dadi ke akharesh ladin o monker shodi . khodetam tanha mundi o bi dalv o yeki peyda nemishe in tumore eshghet o darmun kone !

    پاسخحذف

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...