۱۳۸۵ فروردین ۱۰, پنجشنبه

رفيق گرمابه و گلستان




تا حالا شده كسي رو بخواهي ولي خودت از خودت مطمئن نباشي ؟ بله من هيچ زمان به خودم اطمينان ندارم !البته كه افتضاحه . ولي اين هم درد ماست
انقدر از اين جنس خشن آرسن لوپن بازي و تو داري ديدم حتا حالشونم نمي پرسم چون ممكنه راست نگه . البته ناگفته نمونه كه اين در مورد طايفه ي نثوان هم صادقه !ا
حالا فكر كن با اين همه عيب ما چه بدبختيم كه هميشه پاي بساطمون براي نبودن اين جنس لنگه !ا
اگر هم پيدا كني باز تكليفت و نمي دوني , زيادي ابراز احساسات كني , روش زياد ميشه
كم ابراز كني , لب و لوچه اش جمع ميشه
بگي برو , مي خواد بمونه
ميگي بمون , از هر سوراخ كه شده داره در ميره
كم بگي , ممكنه از اونهايي باشه كه دلش مي خواد زياد بشنوه
اگه زياد بگي , ممكنه از اون دسته باشه كه اصلا دوست نداره بشنوه
اگه محل نذاري و بگي گور پدرش , مي بيني مثل سايه داره دنبالت مياد
تا بهش بخندي بي جنبه ميشه و گندش رو در مياره
اگه رقيبي هم باشه كه ديگه ماجرا حيثيتي ميشه و پيگير تر ميشه . لاكردارا بعضيشون و نميشه فهميد گلادياتورند يا مرد
اگه بشيني خونه و خاطره هاش و وجب كني , فكر مي كنه خرش از پل گذشته و بي اون ميميري . خيلي ساده است كه
ديگه خيلي دوستت نداره
اون هيجان مي خواد در نتيجه هر لحظه ممكنه بره
اين يكي دوست داره هميشه توي خونه ببينت و مثل پير مردها برات شعر بگه
واي به روزي كه از جماعت اساتيد باشه كه ديگه گوشت صافه و از منبر پايين نمياد
ما چقدر شانس داريم وسط انواع جنس مخالف موافقمون رو پيدا كنيم ؟

۱ نظر:

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...