۱۳۹۱ اسفند ۵, شنبه

مکان اقتدار







   یعنی تو فکر کن اگه بنا بود من برای حل هر مشکلم به یکی ...  
   راستی اون جوکه رو شنیدی؟
        مرده با زنش قرار می‌ذاره بعد از مرگش هر بار خانم خطا کنه ، یک سوزن و در دیار باقی وقتی عیال مربوطه پاش می‌رسه اون دنیا  آقا از زیر چرخ خیاطی رد شده بود؟
منم همون 
شکر پروردگار و ایزد پاکان امشب می‌تونم بعد از سه هفته تخت و با خیال راحت بخوابم
نمی‌دونم کدوم شما؟ شاید همه‌ی شما با هم برام دعا کردید یا انرژی مثبت فرستادید؟ هان؟ نه والا
 تجربه کردم وقتی این‌جا می‌نویسم
به قید دو فوریت از اونی که توی کما بوده بیدار می‌شه تا خونه‌ی در شرف قلع و قمع ماندگار
درهر صورت که از انرژی جمعی همگی سپاس گذارم
همونا که از دیروز پست‌های اخیر را خواندن و بهم فکر کردن یا هم دردی مثل جناب همشهری جان
آی بابام جان از ایی همشهری شما سایه‌اش که به ما قد نداد اما یه ارثی گذاشت که تا بخوام به دکترین‌ش برسم
ترسم وقت دیدار ابدی رسیده باشه
مرحوم پدر همیشه می‌خواست یا دکتر بشم یا حقوق بخونم‌
از جایی که اخوی بزرگ پیش‌دستی کرده بود، حضرت پدر من را برازنده‌ی حقوق سیاسی دیده بود
اگر از اول گزینه‌هاش این همه سخت نبود شاید خودم هم به وقت دانشگاه به همین نتیجه‌ی تحصیل در رشته‌ی حقوق رسیده بودم!!




یعنی از دیروز رسیده بودم به آخرین ثانیه‌های اوج تاریکی بی‌اون‌که باور کنم سپیده‌ای هست
یکی از عجیب‌ترین شبانه روزهای عمرم بود
اوج ناامیدی، اوج ترس، اوج بدبختی و .... اوج همه‌ام رو دیدم
دیشب تاصبح که دچار کابوس بودم
 لودر اومد و انداخت پای خونه‌ای که امنه منه و مات نگاهش کردم
انگار دو جهان گوناگون بود و صدای من قابل شنیدن نبود
درواقع همین بود
 امروز از پشت حباب بیرون اومدم و با اقتدار قدم برداشتم، نه با وحشتی که این سه هفته بهم غالب شده بود
باز خوبه بی اون‌که بفهمم خودم از دو هفته پیش وبلاگ و دنیای مجاز و ..... تعطیل کردم و نشستم به مرور
فکر کن که اگه بی‌مرور حکم را دیده بودم جام حتما الان پیش حضرت پدر بود
باور کن
موضوع اقتدار و تجربه و اینا نیست. 
من هنوز پای تخته‌ی مدرسه ایستادم و با یک نگاه چپ لکنت می‌گیرم و به‌قدری صدای قلبم را بلند می‌شنوم که صدای دیگری نیست
یه خورده تاخیری عمل می‌کنم. ترس مدرسه و سه شدن هنوز با من هست



آی امششششششششششششششششششششششششب بخوابم
تخت تخت
و چه حالی بکنیم بهار امسال در مکان اقتدار





















هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...